باشند و هرچه می خواهند بکنند. آن زمان کسی خبر نداشت. به تدریج تمام آن پیش بینی ها به شکل خیلی گسترده بروز کرد. جنگ و دعوای سیاسی بر سر این شد که آیا جنایتکاران، نگهبانان رژیم سابق، ساواکی ها، وزراء، وکلا، باید مجازات بشوند یا نه؟ و آن موسسه ای که این کار را باید بکنند باید انقلابی باشند یا نه؟ افراد این موسسه باید مومن به انقلاب باشند یا همان دست های پوسیدۀ سابق؟ انقلابیون حقیقی گفتند: دادگاه های انقلاب، دادگاه های جدید، بازجو، دادیار، نگهبان، زندان، قاضی و دادستانش باید از کسانی باشند که زندان دیده باشند، اسلحه بدست گرفته باشند، جنگیده باشند، در رژیم سابق شکنجه شده باشند، خواهرشان، برادرشان کشته شده باشد، شکنجه شده باشد، اینجور مردها باید در راس این کارها باشند.
یک عده هم گفتند: آنهائی که درس حقوق خوانده و سال ها در عدلیه کار کرده اند باید این دادگاه ها را اداره کنند یعنی همان هائی که تمام ستم های شاه را تحمل کرده اند، آن هائی که در این دیوان عالی کشور بودند و موظف بودند اگر شاه خائن بیش از اختیارات خودش استفاده کرد یا مجلسین قلابی یکی از مواد قانون اساسی را نقض کرد اعتراض کنند و اعتراض نمی کردند و در دزدی ها و سرقت های رأسا شرکت داشتند و