را اشغال کند و زندگی دنیایی می خواهد این آقا پیش ما خیلی بی ارزش است، این آقا پیش ما خیلی ساقط است. آیا این طور هست یا نه؟ حالا من عرض می کنم.
بنده در این مدرسه در نزد یک آقایی درس می خواندم، حس کردم این آقا درس دادن و شاگرد پذیرفتنش برای یک جنبه ی حبّ نفس و حبّ ریاست است. این را کشف کردم. چند روز ناچار بودم، خوش بیان بود، به درسش رفتم. خدایم شاهد است شب خواب دیدم یک تشت پر از کره و روغن جلویم گذاشته اند می گویند این را «شمر ذی الجوشن» فرستاده که بخوری نیرو بگیری و حسین بن علی را بکشی، برای این فرستاده است! دیگر به درس او نرفتم. این خوابی است من نقل می کنم اما در واقع مطلب این است روح در تحصیل این است، طلاب هدفشان این است باید عمل قربه الی الله و خالصانه باشد، زیرا امام صادق فرمود:
"لَو جُعلتَ الدّنیا کلَّها لُقمه واحدَه وَ القَمتَها فی فَمِ مَن یعبُدَالله مخلصاً لَرَأیت اَنّی مقصرٌ فی حَقِه" اگر همه ی دنیا را در یک لقمه نان کنند و در دهان آن کس که خدا را قربه الی الله خدمت می کند بگذارند حق آن شخص را ادا نکرده اند. این راه طلبه است. حالا من جمله ای به برادران و اساتید دانشگاه و دانش آموزان و دانشجویان عرض می کنم.
شما در دانشگاه که وارد شدید، رشته حقوقی دارید رشته های دیگر مانند فیزیک، شیمی، صنعت، دامپروری، صنایع و معادن و رشته های دیگر دارید. دانشگاه ها، دانشکده ها این رشته ها را دارند. ما می خواهیم یک انقلاب حاصل بشود. انقلاب فرهنگی یک معنای اعمی است، فعلا کار ندارم، انقلاب آموزشی هم یک مسئله است، انقلاب دانشگاه را دارم می گویم؛ آقایان دانشجوها و اساتید، می خواهیم بگوییم این رشته که می خواهید بروید تا برسید به انتها، مثل ماها برسید به جائی سپس برگردید میان جامعه. شما هم این رشته ها را می خواهید طی کنید به جای