برسید، سپس بروید میان جامعه؛ ما می گوئیم این رشته را که می خواهید طی کنید باید اسلامیزه بشود؛ یعنی این رشته مثل تحصیل ما باید با یک قصد قلبی و یک عمل خارجی توأم بشود.
قصد قلبی یعنی تحصیل در هر رشته را برای امتثال امر خدا و خدمت به مردم انجام دهید؛ این مربوط به قلب.
و آنچه مربوط به پیکره می شود این است که دانشگاه هر رشته ای دارد توأم با تقوا و مبرای از گناه باشد. باید دانشگاه ها مثل فیضیه که اسم شراب را اگر بشنوند متنفرند، اگر یک کسی جرأت کرد در میان قم و فیضیه گناهی انجام داد، یا مثلا یک طرز غیرمشروعی از انسان ها وارد شد جلوگیری می شود، دانشگاه باید اینجوری باشد و در رشته ها گناه، شراب، عرق، ورق و جهات دیگر نباشد، تقوی باید باشد، انجام وظایف باید باشد، نماز جماعت ها اقامه بشود. دانشگاه مثل فیضیه بشود؛ ماه رمضانش رمضان باشد و کاملا دانشگاه اسلامی باشد.
ما می گوئیم وقتی که حوزه علمیه در راه تحصیلش هدف دارد و هدف آن این است که باید پیکره ی عملش روح توحیدی داشته باشد، و روح تقوایی و مخلوط به توحید و تقوی، باید دانشگاه هم همین باشد. این معنای انقلاب دانشگاهی است، یعنی هر رشته ای را می پیمائی هدف، هدف صحیح و توأم با تقوی باشد. و این رشته است و این نحوه از درس است که فردا به درد جامعه می خورد، فردا این دکتر دلسوز جامعه می شود. این معنای انقلاب است، این تطور مطلب است.
یعنی در راه انقلاب این طرح است که ما می خواهیم دانشگاه اسلامی باشد، نه اینکه هندسه نخواند به این دلیل که هندسه اسلامی و غیر اسلامی با هم فرق دارد؛ چطور؟ ما وقتی درس های هئیت های قدیم و جدید را می خواندیم مدرس ما وقتی که درس می گوید، هئیت می گوید، حساب می گوید، هندسه می گوید فیزیک