شرح بعضی از لغات:
اَدله: جمع دلیل
بَراهین: جمع برهان
آفاق: کرانه های آسمان (جمع افق)
نُفوس: جمع نفس
مشیت: اراده و خواست خداوند
تکوین: بوجود آوردن، هستی دادن، آفریدن
تشریع: بیان کردن و نمودار ساختن راه یا شریعت
خباثت: جمع خبیثه (خبیثه: مونث خبیث)
عَلَن: آشکار بودن، آشکار شدن
متأدب: ادب آموخته
متخلق: کسی که خوی خود را تغییر دهد و با کس دیگری همخو شود و خوشخویی کند.
عَدن: اقامت کردن در جایی، همیشه بودن در مکانی
اطوار: جمع طور، اندازه و حد، هیئت، حال و وضع
خُسران: ضرر کردن، زیان بردن، زیان دیدن، زیانکاری
صَبَّحکم الله: خدا صبح شما را به خیر دارد، روز به شما خوش
مَسّاکم الله: خدا شب شما را به خیر دارد.
دَد: جانور درنده
مَرآی: منظر، دیدار
فُحول: مرد برجسته و دانا و نیکنام، جمع (فحل)
مبرز: نمایان، هویدا
غَرقاب: گرداب، آب عمیق
استعانت: یاری خواستن، یاری جستن.
راغ: مرغزار، صحرا، دمن کوه
تَسبیق: سبقت گرفتن
مَنَصه: کرسی، جای ظاهر شدن چیزی
(از فرهنگ فارسی عمید)