از جا برنمی خاستی و قدرت راه رفتن و ایستادن نداشتی اینک که تو را به اینجا رساندم حاضر نیستی در پیشگاه من خضوع کنی ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً. چرا برای گفتار من ارزشی قائل نیستی ای بشر، من این همه پیامبر فرستادم این همه کتاب آسمانی؛ نامه نوشتم، ای انسان اگر رفیقت برای تو نامه بنویسد و سپس گلایه کند چرا جواب ندادی محکومی زیرا قرآن می فرماید:
وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها... (نساء، آیه 86).
اگر کسی تحیت داد، نامه نوشت، سلام داد، صبحکم الله و مساکم الله گفت بر تو لازم است که حتما جواب بدهی. من پیامبر فرستادم نامه فرستادم کتاب آسمانی به تو دادم که از جا برخیزی لبیک گویان کتابم را بدستت بگیری و عمل کنی کجا رفتی؛ فَاَینَ تُؤفَکُون وَ اَنّی تُصرَفُون.
ای کاش مقداری چشممان باز بود در مقابل این کتاب بزرگ الهی و وعده های او را به رأی العین و با دید باطنمان می دیدیم و وعیدهای او را با چشم باطنمان می دیدیم، آنوقت می فهمیدیم که در مقابل وعده های او آن چنان عاشقیم که سر از پا نمی شناسیم و ما نیستیم، او اویس قرن بود، جوان ها به شما می گویم و او اویس قرن بود که آنقدر عاشق و فریفته ذات خدا بود، او نمی فهمید من انسانم باید غذا بخورم و لباس بپوشم، اینها اسارت است، او از قید اسارت رها شده بود؛
آن زمینی آسمانی گشته بود آن اویس از راز فانی گشته بود
اینک همه ما باید در عصر خود اویس قرن شویم. ای ایرانی ها