صفحه 18 از 18
شرح بعضی از لغات:
شرایع: (جمع شریعت)، راه و روش و آئینی که خداوند برای بندگان خود روشن ساخته.
فیّاض: جوی یا چشمه پرآب، سودبسیار بخشنده.
صعب العبور: دشوار، سخت.
بشیر: مژده دهنده، بشارت دهنده.
مُبشر: بشارت دهنده.
اَجلی: جلی تر، روشن تر.
حُجُب: جمع حجاب.
رذایل: جمع رذیله، پست.
مُسَخَّر: تسخیر شده، تصرف شده.
رهین: مرهون، گرو گذارده شده.
کم: (ک - م) مقدار، اندازه.
کیف: چگونه.
مُنشَق: شکافته شده، ترکیده.
ثواب: مزد، پاداش، جزا.
حدّ: عقوبت و مجازات شرعی درباره گناهکار و مجرم مثل تازیانه زدن شرابخوار.
بذل: بخشش، داد و دهش.
خلایق: (جمع خلق)، بندگان.
منزه: پاک و پاکیزه و پاک دامن.
تخیلات: (جمع تخیل)، به خیال آوردن.
رویّه: نظر تفکر در امور، فکر و تأمل در کار.
اِلقاء: مطلبی را به فکر یا به ذهن کسی افکندن.
خنّاس: شیطان، آدم بدکار شیطان صفت.
(از فرهنگ عمید)