از این موجودات و از کانال این عالم به تو برسم و اینها تو را معرفی کنند در حالی که همه ی این ها نیازمند وجود تو هستند و تو اینها را ایجاد کرده ای «ایکونُ لغَیرکَ من الظُهُور ما لیسَ لکَ»، آیا غیر تو می توانند معرف تو باشند؟ آیا نخوانده ایم که معرِّف باید اَجلی از معرَّف باشد، آیا غیر تو ظهورش و بروزش برای من از تو بالاتر است که اینها مرا معرف به سوی تو باشند؟
حتی یکونَ هوَ المُظهرُ لکَ، تا آن ها نشان بدهند و مظهر و معرف باشند. متی غِبتَ حتّی تَحتاجَ الی دلیلٍ یدلُّ عَلَیک، کی تو پنهان شدی که این ها تو را روشن کرده و معرفی کنند، کی از دل من غایب شده ای که تو را پیدا کنم؟ تو همیشه همراه منی. «ما کَذبَ الفُؤادُ ما رای» آنگاه که پیامبر در ملاءاعلی می بیند و نشان می کند و می گوید انوار و حجب همه رفتند، حجاب نور هم از بین رفت و حجاب ظلمت هم رفت و اینها حجاب هایی است که بین ما و الله هستند، حجاب هایی ظلمت، هواهای نفسانی، رذائل اخلاقی، کردارهای ناشایست، اندیشه نامناسب، علاقه به خورد و خواب و خوراک و دنیای ما هستند.
حجاب های نور کارهای حلال و حتی غذاهای حلال است که این حجاب ها هم باید از بین بروند و آن پیامبر که حجاب های نور هم نداشت تا توانست خدا را ملاقات کند، این یک راه است راهی که ابتدا معلول علت را پیدا کند و برسد به این راه که مخصوص پیامبران است و اولیاء خدا، و ما در خودمان این راه رفتن را درست نمی دانیم و قدرت رفتن این راه را نداریم.
راه دوم دلیل انّی است از آثار به او رسیدن. قرآن سر تا پا راجع به این نحو رسیدن ما را ترغیب می کند و می گوید از آثار مرا پیدا کنید و از نظم این عالم و جهان باید او را پیدا کنیم. فی المثل مثالی به دوستان عرضه می دارم که شما باید از نظم و ذرات این جهان یکایک دقت کنید و پی ببرید از وجودش به وجود او، از وجود ذرات این عالم به وجود او، از عظمت این عالم به عظمت او، از زیبائی

نظر خود را ارسال کنید