فرستنده ی او سخن می گویم، دل می بازم، عشق می وزرم، با او حرف می زنم و اگر تا صبح با او صحبت کنم او خسته نمی شود و من خسته می شوم و چگونه باشیم که این حال را در خودمان پیدا کنیم؟
این کتاب می گوید فارجع البصر هل تری من فطور، دوباره چشمت را به این جهان بینداز آیا شکافی، سستی و بی نظمی در این جهان می بینی؟ "ثمَّ ارجِعِ البَصَر کرَّتَین"، باز نگاه کن و دقت کن متفکران و متخصصان "یَنقلِب الیکَ البَصَرُ خاسِئاً و هوَ حَسیرٌ" چشم دلت برمی گردد و اقرار می کند که من خسته شده ام و برگشتم به سوی خودم در حال خستگی و درماندگی و هیچ خللی در نظم این جهان بزرگ نیافتم؛ این راهی است که ما را به معبودمان می رساند.
آیه ای در این باره در سوره ی بقره آیه 164 می خوانم: «انّ فی خَلقِ السّمواتِ و الارضِ و اختِلافِ اللّیلِ و النّهار»، همانا ای مردم، ای انسان ها، ای مغزهای متفکر، ای کسانی که می خواهید مرا پیدا کنید، ای جویندگان، من همیشه با شما هستم و تو خود را از من جدا می دانی، "انّ فی خلق السّموات و الارض..." در خلقت ده چیز را می شمارد، در آفرینش آسمان ها و زمین، در آفرینش و کیفیت حرکت کشتی ها روی دریا و در آنچه که از آسمان آب باران و برف و تگرگ می فرستم و در کیفیت نزول آن ها که زمین را پس از مرگش در زمستان در اول بهار زنده می کنم و در آنچه که میان این زمین از حیوانات مختلف دریائی، صحرائی، هوائی ایجاد کرده ام و همه این جانداران بی نهایت، هرچقدر که به حسابش می رسند و تحقیق می کنند، نوع آنها را نمی توانند بشمارند. "و تَصریفِ الرّیاح" و در وزش نسیم ها و بادهای خشن و نسیم هایی که بر انسان می رسد آرام آرام و آن آفتاب و ابرها که در میان زمین و آسمان مسخرند. در تمام این ها.... "لایاتٍ