آن بحث هم باشد برای همان بحث های دقیق، ظریف، عرفانی و شناختی.
خوب دقت کنید بعضی ها می گویند انسان قبل از آنکه احساسش به کار بیفتد از وجود خودش با خبر می شود. بعضی هم می گویند خیر اصولاً انسان از وجود خودش هم با اولین احساس با خبر می شود، تا یکی از حواسش به کار نیفتد حتی از وجود خودش هم خبر ندارد. این دو نظر است که ما وارد این بحث هم نمی شویم چون در اینجا وقتی گفتیم «جهان»، به معنی همان اصطلاح معروف گفته ایم؛ یعنی بیرون از انسان. لذا عبارتِ «نخستین آگاهی های انسان از جهان از راه حواس به دست می آید» بر روی همه کلماتش دقت شده است و شما هم دقت کنید. بر این اساس می خواهیم بگوییم که برداشت و مطالعات ما این است که تا حواس انسان به کار نیفتد نمی‌تواند از جهان بیرون معرفتی به دست آرد. ما بر این باور هستیم و تا آنجا که روی انسان و جهان و مسئله شناخت مطالعه داریم این طور است.
سوال: ......؟........ ما می گوییم انسان گنجینه معرفتش را با کار حواس آغاز می کند یعنی قبل از آنکه شما حواستان به کار افتد از موجودات دیگر هم اطلاع ندارید، ما این را به عنوان نقطه آغاز قطعی می گوییم. دقت کنید تا آنجا که برد معرفت و اندیشه ما با استفاده از مطالعات فلسفی و قرآنی نشان می دهد نقطه آغاز معرفتمان وقتی است که برای اولین بار حواسمان به کار افتاد. این بدان معنا نیست که ما بگوییم پیش از آن هرگونه معرفتی محال است و هیچ معرفتی نیست ما می‌گوییم اگر هم انسان قبل از حواس معرفتی دارد ما از آن اطلاع نداریم.
سوال: ......؟...... بله لاتعلمون. ما هم به همین استناد می گوییم. ما می گوییم وَالله اَخرَجَکُم مِن بُطونِ اُمَّهاتِکُم لاتَعلَمُونَ شَیئاً وَ جَعَلَ لکُمُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ الاَفئدهً.
سوال: ......؟...... حالا ربط دارد یا نه آن یک بحث بعدی است؛ می خواهیم ببینیم این شناخت و معرفت خدا از طریق فطرت قبل از به کار افتادن حواس انسان است یا بعد؟ ما گفتیم اینجا

نظر خود را ارسال کنید