بسم الله الرحمن الرحیم
بحث هفته گذشته در مورد شناخت جهان به اینجا رسید که: عالم ماد و جهان طبیعت "شدنی" مستمر است که این "شدن" متکی به "بودنی" است. قوانین ثابتی بر آن حاکم می باشند که خود این قوانین ثابت"بودن" هستند، این نشانه ای است از اینکه یک "اَستَن" قوی و حضیضی (به تعبیر قرآن) تکیه گاه این "شدن" است.
در ادامه این بحث می خواهیم به نکته دیگری بپردازیم و آن این است که این "شدن" خودافزا است. در این قسمت دقت کنید: یک وقت بحث از کل فضا و جهان از نظر فضاشناسی و کثمولوژی (شناخت کل جهان) می شود، می گوییم در فضا منظومه ها و کهکشان ها در حال توسعه و گسترش هستند اما منظور ما از فزایندگی چنین مطلبی نیست چون در اینجا (کثمولوژی) به تعبیری این فزایندگی و گسترش چیزی جز انبساط یک جرم منقبض نیست و نمی توان به «انبساط» فزایندگی گفت. یعنی اگر ما یک سانتی متر مکعب گاز مایع فشرده را در فضا آزاد کنیم تا پراکنده شود چیزی بر آن اضافه نشده، در واقع شماره مولکولهایش مساوی با مولکول های زمان فشرده بودن است. یک جرم زمانی در حال انقباض و فشردگی و زمانی هم در حال انبساط و گستردگی است و انبساط غیر از فزایندگی است. آن گسترشی که در مورد کهکشان ها گفته می شود چیزی از قبیل همان پراکنده شدن گاز در فضا است، و افزایشی به دنبال ندارد. بحث ما ناظر بر این مطلب اخیر نیست البته نمی گوییم درست است یا غلط بلکه می گوییم چیزی غیر از این است.
در جهان طبیعت واقعاً فزایندگی و نو آفرینی به معنی دقیق کلمه و به معنی دقیق فلسفی و ریاضی وجود دارد زیرا اگر ما فرض را بر این بگذاریم که مقدار جرم تشکیل دهنده جهان طبیعت از یک میلیارد سال پیش ثابت بوده و چیزی بر آن نیفزوده باشند پس باید طبیعت رو به یک انتروپی (کهولت) برود و در مسیر نابودی باشد. این فرض ما مستلزم آن است که جهان رو به کهولت رود زیرا در "شدن" خود به خود حالت فزایندگی و نوآوری وجود دارد. این فزایندگی لازم نیست مربوط به جرم باشد بلکه می تواند مربوط به شکل باشد، اگر بخواهیم دقیق تر و به معنی فلسفی بگوییم، هر صورت جوهری ای یک واقعیت نو است. هیچ کس نمی تواند انکار کند که هر لحظه بر مجموعهء صور تحقق یافته در عالم طبیعت افزوده