شکل و عرض است و واقعیت نیست"، این کمال بی توجهی است زیرا بیشتر زندگی ما بر اساس همین شکل ها می چرخد، مثلاً وقتی ما سئوال می کنیم که فرق هفتاد کیلو سنگ با هفتاد کیلو آدم در چیست؟ جواب آن است که فرقشان در شکل و ترکیب است. اگر وزن اتمی اکسیژن 16 و ئیدروژن 1 است و خواصشان با هم فرق دارد، این به کیفیت قرار گرفتن اتم ها مربوط می شود. همه تفاوت ها در شکل ها و عددها و قرار گرفتن ها است و الا می گفتیم کل جهان یک جرمی است که در همه جا مقداری الکترون و پروتون چیزهای دیگر قرار گرفته، پس تمام واقعیت هایی که ما را به دنبال مسائل می برد مربوط به همین شکل ها و ترکیب ها و تفکیک ها است؛ مثال:
تشنگی شما با خوردن آب برطرف می شود اما اگر به جای آب در بخار آب نفس بکشید آیا تشنگی شما برطرف می شود؟ پس می بینیم که همین مایع یا بخار بودن در استفاده هایی که از آن میکنیم اثر دارد و این در حالیست که حتی ماهیت شیمیاییش هم فرق نکرده و فقط یک تغییر فیزیکی است.
بنابراین: این خواص و شکل ها واقعیت های زندگی ما هستند اصولاً واقعیت های مؤثر در زندگی ما بیشتر به همین صورت ها و شکل ها مربوط می شود تا به ماده.
ماتریالیست ها معتقدند که حتی آنچه را که ما روح و جسم می نامیم غلط است یا ذهن و عین هم که می گوییم غلط است و ذهن و روح همان ماده است ولی کیفیت شان فرق میکند پس تمام آن چیزهایی که ما در زندگی به آن ها دل می بندیم مربوط به همین صورت ها و کمیت ها وکیفیت ها است؛ بنابراین نگویید که این ها واقعیت نیستند. بدین ترتیب این مسئله بسیار روشن است که جهان طبیعت در حال شدن است؛ اگر فرض کنیم جرم ماده ثابت است و تغییر نمی کند مجموعه هستی در حال شدن، در حال افزایش هم هست و اگر گفتید نه این افزایش نیست و تبدیل جرم به صورت است در این صورت جهان رو به انتروپی است و آغاز و فرجام دارد پس آغازگری هم دارد. و آن آغازگر و مبدأ هستی خداوند است. ما خداوند را فیاض می دانیم و او دائما در حال فیض است. پس باز جهان در حال فزایندگی دائم است "يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ" لذا خودافزائی در صورت های جهان امری قطعی است.
تعبییر قرآن چنین است که او (خداوند) در خلق و آفرینش آنچه را که بخواهد می افزاید. اینجا این نکته قابل تذکر است که خلق در معنی اخص خود به معنای دگرگون کردن است. اگر ما واژه خلق را در این آیه هم به معنی اخص