ببینیم که این 100 صورت از کجا به وجود آمده است؟ یا از صد تا صورت پیشین و یا از 10 تا انرژی پیشین هستند و یا از خارج این ها. هر یک از این چهار تا باشد همان مطلب را پیگیری می کنیم؛ اگر صورتی تبدیل به این صورت شده است خود این تبدیل یک واقعیت و یک "تازه" است اما این تبدیل سرچشمه می خواهد. اگر بگویید این صورت های جدید از انرژی های پیشین به وجود آمده است تبدیل قوی تر خواهد بود و باز سرچشمه ای می خواهد اما اگر صورت ها از یک ماده باشد باز قوی تر است و سرچشمه هم می خواهد و بالاخره اگر گفتید خود این ماده، انرژی، صورت، فیاض است و بی آنکه خودش کم شود زیاد می کند می گوییم این ماده نیست و خدا است زیرا یکی از صفات خداوند همین فیاض بودن است.
بنابراین: شما نمی توانید انکار کنید که خود این تبدیل یک واقعیت است مگر آنکه در این زمینه ایده آلیست شوید و بگویید که این یک موهوم و ذهنیت است و واقعیت جدیدی نمی باشد و الا اگر پذیرفتند که این تبدل و شدن یک واقعیت است می پرسیم سرچشمه اش چیست؟ اگر بگویید سرچشمه اش باز چیزی است که متبدل به این تبدل می شود آن وقت خود این تبدل دو مرتبه سرچشمه میخواهد و این امر، بی نهایت ادامه دارد تا آنکه بالاخره به سرچشمه حقیقی برسد.
بنابراین: بدون تردید و به طور طبیعی مقدار کل واقعیت ها رو به افزایش است بر اساس همین مطلب است که می گوییم یک مبدأ و سرچشمه ای است که فیاض می باشد و ایجاد و خلق چیزی از او کم نمی کند. لا ینقُصه شیء و این ویژگی خدا و خداشناسی و اعتقاد به مبدأ است لذا اگر می بینید ما مسائل را این طور مطرح می کنیم تئوری های گوناگون، در این بُعد فلسفی مطلب، دخالتی ندارند. منظور از بعد فلسفی، اندیشه های جامع تر است و فلسفه یعنی تعمیم کامل قوانینی که در علم با آن ها سروکار داریم. البته همه آن ها قابل تعمیم نیستند.
سوال 2- اینکه می پرسند چرا مطرح نمی کنید، خود قانون انیشتن قابل توجیه و باور نیست چطور ماده تبدیل به انرژی...؟
ج- بله امتیاز رابطه های ثابت در مسائل فلسفی نسبت به مسائل علمی همین است که در آنجا صحن و بطلان، تاثیری در مطلب ندارد. ما چه با فرضیه های مکانیکی و چه با فرضیه های موجی یا