پاسخ به سئوالات:
سوال 1: اگر شما ماده را ماده فیزیکی فرض می کنید چرا بر مبنای قاعده لاوازیه می سنجید بلکه با قاعده انیشتن بسنجید که ماده انرژی را می افزاید یعنی کم نمی شود بلکه ماده تبدیل به انرژی می شود و انرژی تبدیل به ماده پس بنابراین هیچ گاه ماده کم نمی شود و اگر ماده را ماده فلسفی فرض کنیم آن هیچگاه کم نمی شود و با صورت های گوناگون هم باعث کم شدن ماده نمی شود پس نتیجه می گیریم که همواره ماده در حال دگرگونی و بدون کم شدن می باشد؟
ج- این سئوال نه قسمت اولش و نه قسمت دومش به مطلب ما ارتباط ندارد، ما می گوییم آیا واقعیتی که ما داریم منحصر به عالم ماده و جهان طبیعت است؟ یا واقعیت اصلی مبدائی است که جهان ماده فیض و مخلوق اوست؟ اگر بر این باوریم که جهان طبیعت متکی به یک آفریدگار و مبدأ و سرچشمه هستی است و این جهان فیضان و تراوش آن سرچشمه فیاض است، دیگر بحث نداریم و فقط باید برویم و کمی چگونگی کار را بفهمیم و اگر کسی بر این باور باشد که واقعیت، همین جهان طبیعت و ماده است از او میپرسیم:
آیا مجموع این واقعیت اعم از شکل و ماده ثابت است یا متغیر؟ اگر بگویید ثابت است پس دیگر جهان باید حرکت نکند و شدن برای آن معنایی ندارد چون با حرکت و شدن دائماً چیزهای نو می آید ولو تکراری باشد، یک کارخانه ای که کار میکند دائم محصول بیرون می دهد هر وقت محصول نداد ساکت و ساکن است لذا اگر طبیعت حرکت دارد پس دائماً هم چیز تازه به وجود می آورد. حال می گوییم رابطه آن تازه ها با کهنه ها چیست؟ ما این عالم را ماده و شکل می گوییم یا فعلاً می گوییم ماده و کیفیت (شما هرچه می خواهی بگو می خواهی ماده را قابل انرژی بگیر یا انرژی را قابل تبدیل به ماده بدان) ما سئوال می کنیم که آیا واقعیت های هستی این عالم ماده، امروز مساوی با مجموع ماده و انرژی دیروز است؟ یا نه؟
(دقت کنید در اینجا اصلاً هم ماده گفتیم و هم انرژی) فرض کنیم که دیروز موجودیِ انبار هستی طبیعت عبارت از 100 ماده و 150 انرژی و 1500 صورت بوده باشد و فرض هم بگیرید که قابل تبدیل به یکدیگر هم باشند، امروز آنچه مسلم است بر شماره صورت ها اضافه شده است مثلاً اگر تا دیروز 1500 بو قطعاً امروز 1600 تا است یعنی صد تا صورت تازه به وجود آمده است حال میخواهیم