و هیچ اندیشه ای نمی تواند این را بپذیرد که قبل از ماده قوانین حاکم بر ماده بوده است؛ مثلاً قبل از آنکه ئیدروژن یا اکسیژنی باشد قانون H2o، دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن می‌دهد آب بوده است. هیچ اندیشه ای این را نمی تواند بپذیرد لذا قوانین نمی توانند خالق ماده یا مخلوق ماده باشند زیرا کارهای ماده در پرتو این قوانین است و ماده کارپذیر است نه کار ده، به اصطلاح فلسفی ماده بالقوه منفعل است نه فاعل، و پذیرنده است و نه دهنده، پس قوانین نمی توانند خالق ماده باشند ماده هم نمی تواند خالق قوانین باشد آنچه باقی می ماند آن است که خالقی و مبدائی آفریننده هر دو باشد.
دنباله متن را می خوانیم: خدا است که قانونگذار و پدیدآورنده و مبدأ جهان است (هم ماده را به وجود می آورد و هم این قوانین را) رابطه مبدأ با جهان رابطه خالق با مخلوق است، رابطه مدبر با قلمرو تدبیر است (جهان قلمرو تدبیر و گردانندگی اوست) هم پدیده های رنگارنگ جهان و هم مجموعه‌اش (یعنی هم تک تک و هم مجموعه پدیده ها) هم نظم و قانون مندیش همه به اراده حق برپاست و به حکمت لایزال او در گردش است بدین ترتیب ملاحظه می کنید که ذره ذره موجودات این جهان نشانه خدا هستند هر ذره ای از جهان یک آیت است.
بعضی ها خداشناسی شان در گرو حوادث استثنایی است اما حوادث استثنایی دلیل خداشناسی ما نیستند، اگر کسی خداشناسی اش در گرو حوادث استثنایی بود همین که کسی بگوید این حادثه معجزه نبوده و یک روند طبیعی داشته آن وقت خداشناسی اش را از دست می دهد. خداشناسی انسان اندیشمند باهوش اولی الالباب و خردمند و تحلیل گر در گرو حوادث نیست؛ قرآن می گوید حتی همین گیاهی که می روید آیتی از آیات خداست، همین شتری که پیش چشم تو است و دائماً سوارش می شوی با آن کیفیت آفرینشش نشانه خداست. اَفَلا یَنظُرونَ اِلی الاِبِل کَیف خَلقت. خدا را تنها در پدیده های استثنایی و معجزه آسای جهان نمی‌جوییم بلکه در کل جهان، نه هر گاه که حادثه غیر مترقبه ای پیش آید یا موجود خارق‌العاده ای متولد شود به یاد خدا افتیم و در آن همه آفرینش شکوهمند جهان از خدا غافل بمانیم.
ایمان و اعتقاد به خدا با اولین آگاهی بر نظم عمومی جهان و سنت های جاری آن شکوفا می گردد و با علم و آگاهی بیشتر بر نظم جهان، افزون تر می شود. مطلب را در اینجا خلاصه می کنیم که پیشرفت در علوم طبیعی برای انسان اولی الالباب و برای قوم یتفکرون و برای قوم یَتذکرون نه تنها مانع خداشناسی نیست بلکه

کمکی به خداشناسی آن هاست. زیرا علوم طبیعی ما را به نظم گسترده جهان آشنا می کند. کار علم طبیعی کشف قانونی جدید از قوانین حاکم بر طبیعت است، لذا ما هر قدر در طبیعت شناسی علمی جلو برویم در خداشناسی هم جلو می رویم به این ترتیب نه تنها علم ضد دین نیست بلکه کمک به دین است ولی به شرط آنکه علم طاغوت نشود و ما دچار اصالت علم نشویم و ساینتیزم نگردیم اگر علم طاغوت نشود چراغ راه است وگرنه موجب گمراهی است.
تئوری ماده ازلی نمی تواند مسئله پیدایش جهان را حل کند (این نکته ای است که شرحش را در اول بحث گفتیم) چه ماده در ذاتش تغییر و حرکت نهفته است (وقتی حرکت هست ما با پیدایش واقعیت هایی جدید روبرو خواهیم بود و اگر سرمایه این واقعیت های جدید خود ماده باشد پس ماده باید دائماً رو به فرسودگی برود) با هر حرکت رو به فرسودگی و سرانجام پایان یافتن حرکت می رود و هرچه پایان دارد خود به خود آغاز نیز دارد و هرچه آغاز داشته باشد پدیده ای است نیازمند به پدید آورنده بدین ترتیب جهان آغازگر و مبدائی می خواهد.

نظر خود را ارسال کنید