می گیریم پس کل جهان می شود 100 ماده به علاوه 1 صورت. میپرسیم امروز وضع جهان چیست؟
الف- اگر 100 ماده محفوظ مانده باشد 100 ماده به علاوه N صورت وجود دارد، پس در جهان فزایندگی بوده است. می گوییم منشأ این واقعیت های نو که قبلاً نبود چیست؟ اگر منشاً خود ماده است معلوم می شود که ماده خصلتی دارد عبارت از اینکه «می دهد بدون آنکه از خودش چیزی کم شود» و این دیگر نمی تواند ماده باشد بلکه خدا است و اگر این صورت ها را غیر ماده داده است معلوم می شود صورتها مبدائی غیر از ماده دارند و ما باز آن مبدأ را خدا می گوییم، این مبدأ هم مبدأ ماده است و هم مبدأ صورت.
ب- اگر ماده امروز 100 نیست و 90 است چون ده تا از آن تبدیل به صورت شده است پس امروز ماده 90 به علاوه 1 صورت به علاوه N صورت است و این معادله درست است زیرا ده تا از این ماده ها تبدیل به N صورت شده، این معنایش آن است که جهان در خط یک انتروپی (کهولت) است لذا زمانی می رسد که ماده ای وجود نداشته باشد. وقتی گفتیم ماده «پایان» دارد پس «آغازی» هم داشته است و باید به جایی برسیم که بگوییم آنجا اول ماده است.
از طرف دیگر اگر ماده آغاز دارد، آغازگری هم می خواهد یعنی خود ماده مبدائی میخواهد. در این میان فرض سومی وجود ندارد لذا پذیرش اینکه جهان طبیعت یک شدن مستمر است خود به خود نتیجه می دهد که همواره واقعیت های جدیدی به وجود می آیند. وقتی می خواهیم سرچشمه و مبدأ این واقعیت های نو را بشناسیم ابتدا به همراهی ماتریالیست ها سراغ ماده می رویم ولی همان طور که بررسی کردیم می بینیم که ماده به هیچ عنوان توانایی مبدأ بودن را ندارد و خودش متکی به مبدائی است. به مناسبت اینکه جهان یک شدن است بحث ما به مطلب بعدی منتقل می شود تحت عنوان "حرکت رشدیاب جهان و فرجام آن":
در این رابطه هم این مطلب پذیرفته می شود که ماده در حال شدن است و این شدن همراه با تبدیل ماده به صورت است بنابراین فرجامی دارد که همان قیامت می باشد و متکی به مبدأ هم هست. در واقع از میان تمام آن فرض ها با توجه به مبدأ و معاد ما این فرض را میپذیریم که جهان شدنی برخاسته از ماده است اما مبدائی دارد که هم مبدأ ماده است و هم مبدأ این حرکت شدن و فرجامش یک تحول تام کامل است و پیدا شدن جهانی جدید با اراده و مشیت مبدائی که وضع کنونی را پدید آورده است.
در حقیقت این بحث هم با مبدأ ارتباط پیدا میکند هم با معاد. گاهی گفته می شود که "صورت یک