برخوردی داشته باشید خواهید دید که در اکثر آن ها زمینه های احساس پوچی وجود دارد و به قدری سال های آخر زندگی آن ها برایشان بی معنی و کم محتوی است که واقعاً یک مرده غذاخور هستند. دل مرده زنده اند.
در چنین جامعه ها خواهی نخواهی با این آدم های افسرده بی رمق درون تاریک خموش برخورد می کنند برایشان این سوال پیش می آید که پس زندگی چیست؟ به عبارت دیگر می گویند بگذار بیت آخر قصیده را در همان اول قصیده بخوانیم چرا این همه سال کار و زحمت تحمل کنیم و آخر به هیچی و پوچی برسیم؟ بدین ترتیب نهیلسیم را از همان اول پیشه خود می کنند مخصوصاً وقتی که دیدند در کشورهای مارکسیستی هم نور و فروغی برای زندگی وجود ندارد و حداکثر نتیجه اش این است که 30 درصد رفاه جامعه به همه برسد. این جوان می گوید اگر کشور من هم مارکسیستی شود من 30 درصد رفاه امروز را خواهم داشت و باید دلم به این خوش باشد که 70 درصد بقیه به دو نفر دیگر هم رسیده است از این بیشتر که چیزی رخ نمی دهد، مگر آن 100 درصد رفاه برای من چه داشته است که حال 30 درصدش داشته باشد؟
 اگر آرمان زندگی منحصر به مادیات شد کم و زیادش تفاوتی ندارد تنها فرقش آن است که انسان تا وقتی اشباع نشده است دنبالش می رود ولی وقتی به رفاه رسید و اشباع شد چی؟ به پوچی و هیچی می رسد. «الَّذينَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّي إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ- سوره نور، آیه 39» (تمام تلاش های انسان بی ایمان و ضالین و بی هدف نظیر سرابی است که تا انسان به آن نرسیده دنبالش می رود، سرابی در برابر دیدگان، حریص تشنه ای که از دور آن را آب می‌پندارد ولی وقتی به آن می رسند می بینند هیچ چیز نیست).
اگر انسانی که به آن نقطه می رسد توانست به خود آید و متوجه گردد که این ها همه حجاب بوده اند و رخ دلدار در آنجا ببیند به سعادت می‌رسد اما اگر به این بیداری دست نیافت و دید اعمالش بیهوده بوده اند آن وقت برایش یک راه بیشتر نمی ماند یا مرگ یا زندگانی چون مرگ (و بدتر از مرگ). برای انسان حسابگر انگیزه ها و معشوق ها و محبوب ها است اما برای انسانی که حسابگر نیست بعد از اشباع شدن دیگر نه عشقی می ماند و نه محبت و گرمایی درحالی که انسان به نیروی عشقی زنده است و زندگی بی عشق مردگی است. همه انسان هایی که زود بفهمند: 1- زندگی بی عشق مردگی است 2- همه این معشوق ها و محبوب ها و خواسته ها موقت و گذراست به آن معشوق می رسند، با آن آشنا می‌شوند، آن ها هر گام و ذکر و نگاهشان

نظر خود را ارسال کنید