بوی عشق می دهد لذا می تواند خیلی آسان از این ظواهر فریبا بگذرد. به راحتی این حجاب ها و پرده های دل را عقب می زنند و دل قلب را در برابر تابش خورشید هستی قرار می دهند. مثلاً جوانی از جبهه بازی دراز می گفت به آن هایی که در خیابان های تهران شعار می دهند بگویید اینجا خدا را ببینید؛ این جوان، خدا و مرگ سرخ و پرفروغ را در پیش چشم می بیند، او از همه دلبستگی هایش دست کشیده است اگر به زن، شغل و عیش و نوش و... دلبسته بود هیچ وقت جبهه نمی رفت حال که این راه طولانی را طی کرده به آنجا رسیده که می بیند هیچ یک از این ها درخور دوست داشتن تمام عیار نیست. البته اگر انسان ارحام و خویشانش را دوست داشته باشد خوب است، جامعه اسلامی باید به هم مهر و محبت کنند و یکدیگر را دوست داشته باشند و اما تا وقتی که عشق خدا آن ها را به راه شهادت نکشانده باشد وقتی زمینه شهادت برایش پیش آمد به سوی خدا، آن یار عارف عاشق حرکت می کند و بر مرگ سرخ بوسه می زند. او در آنجا به تعبیر این جوان رزمنده خدا را می بیند زیرا همه حجاب ها و پرده‌ها از پیش چشمش کنار رفته است. همه عارفان چنین هستند آن ها چه در میدان نبرد و چه در محراب عبادت و چه در میدان شغل و کار و... به راحتی می توانند این پرده ها را کنار زنند و همان جا به یاد خدا باشند. « الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‌ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» (آل عمران، آیه 191) این آیه با اینکه تفکر و اندیشه را مطرح کرده اما همه چیز را در رابطه با حق و باطل نبودن هستی مطرح می کند. انسان ایستاده، نشسته، بر پهلو افتاده (در هر حالتی که باشد) وقتی به هستی می نگرد به خدا می رسد و می فهمد اوست که همه خوبی ها در پرتو خیر و کمال و جمالش، خیر و کمال و جمال می شود و همه خیرها و کمال ها و جمال های دیگر نسبی هستند. حتی منکرین خدا هم به نسبی بودنشان گواهی می دهند. خیرِ نسبی وقتی خیر می شود که خیر مطلقی وجود داشته باشد.
 انسان هایی که درونشان وجدان است هرکاری که خلاف حق باشد انجام نمی دهند حال باید دید خلاف حق چیست؟ برای عقل حسابگر حق و ناحق مطرح نمی شود و جلوه برجسته عقل حسابگر، ماکیاولیسم است. ماکیاول می گوید دین و مذهب و اخلاق و همه چیز را انسان می تواند فدای خودخواهی هایش کند هر چیز را می تواند وسیله ای قرار دهد تا به آرزوها و تمنیات خود برسد. مثلاً به مردم بگو دروغ بد است اما اگر خودت به جایی رسیدی که

نظر خود را ارسال کنید