مؤمنین آمدند با این‌که می‌دانستند این پرچم توحید است پرچم برابری و برادری و عدالت و آزادی انسان از حمزه سیدالشهدای اسلام را یک برده کشت.
 بعضی از توانگران هم به نهضت اسلام پیوستند که ایمان بعضی از آنان صادقانه و مخلصانه بود.
 و بعضی دیگر وقتی پیوستند آثار این مال‌اندوزی نامشروع، آثار روانی و اخلاقی‌اش در وجودشان بود و تظاهر کرد و در مسیر تاریخ اسلام هم اثر گذاشت. همین پدیده در قرون اخیر هم هست مارکس که این تفسیر مادی تاریخ را آورده و مبارزه طبقاتی را از دیگران یاد گرفته است خودش در تعجب و در شگفت است از این‌که می‌بیند ثروتمندان زیادی به جنبش‌های کارگری می‌پیوندند. می‌گویند این‌ها میهن طبقاتی خودشان را ترک می‌کنند تا به میهن طبقاتی پرولتاریا بپیوندند! بسیار خوب اگر موضع‌گیری اعتقادی- فکری و سیاسی هر فرد تابع موقعیتی است که در نظام اقتصادی دارد و تابع موقعیتی است که در تولید و در رابطه با وسایل تولید دارد چگونه این سرمایه‌داران میهن طبقاتیشان را ترک می‌گویند؟ و چرا رهبران و افراد مؤثر جنبش های کارگری اصلاً پرولتر و کارگر نبودند مثل خود مارکس و مثل لنین؟!...  
بنابراین می‌رسم به تفسیر صحیح و علمی و حقیقی از تحول جامعه و از حوادث اجتماعی که همان تفسیر اسلام است و بینش تاریخی اسلام است که می‌گوید کشمکش‌ها در اساس کشمکش ایدئولوژیک

نظر خود را ارسال کنید