نشان می دهد. اما بعضی از توانگران که به اسلام ایمان آورده‌اند در کنار ایستاده‌اند و حاضر نیستند دستشان و لباسشان خاکی بشود. ببینید سهم گرفتن افراد در بنای مسجد و بنای دولت اسلام چگونه است. و چه تفاوت‌هایی در سهم این افراد و این قشرها هست. اینجاست که علی بن ابی‌طالب درحالی‌که کلنگ می‌زند و سنگ می‌کند و کار می‌کند سرودی می خواند و تفاوت سهم و حال این قشرها و طبقات را بیان می‌دارد:
لایستوی من یعمر المساجدا یداب فیه قائماً و قاعداً و من یری عن الغبار رحائدا
یکسان نیست انسانی که می‌ایستد و می‌نشیند و در تلاش است تا مسجد را بسازد با کسی که خودش را کنار می‌کشد تا خاک و گرد و غبار بر سر و روی و جامعه های گران‌قیمتش ننشیند.
عماریاسر، این فقیر، این مستضعف آن سرود را تکرار می‌کند؛ او با علی‌بن‌ابیطالب هم‌آوا می شود و سرود مستضعفان موحد را باز می‌خواند اما توانگری که بعدها یکی از حکامی می‌شود که پیش از علی‌بن‌ابیطالب به حکومت پرداختند احساس می‌کند که سرود متوجه اوست و کنایه به او دارد، به دستش یک چوب است با همان چوب‌دستی عمار یاسر را تهدید می‌کند یا اگر دم برآری و دوباره این سرود را تکرار کنی با همین چوب به صورتت خواهم زد!
پیامبر تهدید آن توانگر را نسبت به آن مستضعف می‌شنود و با خشم و ناراحتی می‌فرماید: این‌ها از جان عمار یاسر چه می‌خواهند؟

نظر خود را ارسال کنید