میآید و متوجه میشود که بت قادر به دفاع از خودش نیست و از حمایت خودش عاجز است تا چه رسد به حمایت دیگران. در این هنگام مسلمان میشود و اشعاری حاکی از این واقعه و این تنبه به زبان میآورد. شیوه ای که آن جوانان به کار بستند همان شیوه سقراطی است.
سقراط میگفت من چیزی را به دیگران نمیآموزم، بلکه مثل قابلهای که در تولد یک کودک کمک میکند تا به دنیا بیاید به دیگران کمک میکنم تا خود آنها بفهمند و خود آنها متنبه بشوند.
آخرین درسی که در این چند دقیقه میتوانم از هجرت بیاموزیم این درس است که قبایل متنازع و به خون یکدیگر تشنه و با هم کینهدار که از مکه آمدهاند با مردم مدینه که خود سالها با یکدیگر در جنگ و ستیز بودهاند با بردهای که از حبشه آمده یا مردی که از روم آمده یا مثل سلمان از ایران آمده یا مثل صهیب از شام آمده است همه برادر میشوند و در برابر دیگران یک امت میشوند. نخستین پیمانی که پیامبر رقم میزند و نخستین نامهای که مینویسد و همان قانون اساسی دولت اسلامی است در چهارده قرن پیش بدین متن و بدین مضمون است:
"بسم الله الرحمن الرحیم. هذا کتاب من محمد النبی صلی الله علیه و سلم بین المومنین و المسلمین من قریش و یثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم انّهم امه واحده من دون الناس."