این است در معرکه جنگ شمشیر خوردن کوچک است. در مقام جنگ سر بریده شدن کوچک است. در مقابل یک شهوترانی آزاد، خاضع نشدن و خود را نباختن مشکل است.
این جهاد اکبر است بنابراین وجود این ها هیچ تضادی ندارند وقتی که رشد می کنند آنجا است که شما باید در این باغ دقت کنید، شما باید بگردید توی این مزرعه، کتاب نفس را بخوانید به مزرعه نفس وارد بشوید، آن قدر خارها در آنجا روییده است، با نیروی عقل این خارها را بکنید و از مزرعه بیرون بیاندازید مزرعه نفستان را سالم به پیش پروردگار ببرید. این قلب را سالم کنید.
یَومَ لا یَنفعُ مالً و لا بَنُونَ اِلا مَن اَتیَ اللهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ (شعراء، 88- روزی که مال و فرزندان سودی برای انسان ندارند مگر آن که با دلی سالم و پاک نزد خدا آید.)
ای خدا دلی می خواهم به من بدهی که مثل دل اویس قرنی باشد. ای آقای اویس، ای در حضور پیغمبر هم حاضر نشده، ای شترچران بیابانی، در کدام مدرسه درس خواندی که سجده های سه ساعتی ات مرا شیفته وجودت کرد، در کدام دانشگاه تحصیل کردی که پیغمبر وارد مدینه می شود استشمام هوا می کند می گوید:
"اِنیّ اَشُمُّ رائِحَةَ الرَحمنِ" من بوی خدا را می شنوم در تو بوی خدایی، «اِنّی اَشمَّ رائحَةَ الرّحمنِ مِن طَرفِ الیَمَنِ». قربانت ای وجودی که این طور پرورش پیدا کردی، ای زمینی که بالاتر از آسمان شدی، ای حوزه های علمیه باید اویس قرن بپرورانید، باید عمار تربیت کنید، باید مقداد تحویل جامعه بدهید، باید شیخ مرتضی تحویل بدهید، سید جمال الدین اسدآبادی تحویل بدهید، آیت الله سید محمدباقر صدر تحویل بدهید. این روح انسانی باید تربیت بشود وارد این حوزه شدی، خیال نکن آمدی برای جاه و مقام اگر از تو بپرسند برای چه آمدی؟ بگو آمدم که پس از اندک مدتی اویس قرن شوم، اگر حوصله اش را داری تشریف بیاور وگرنه اینجا نمان.