والا اگر هیچی آن جا نباشد "من" که هست وقتی که شما همه بت ها را هم بیرون بریزید یک بت هست که با خودتان است و آن بت "من" است. این بت "من" را شکاندن و سرنگون کردن و از خود دور کردنش چقدر آب می برد؟ بیش از این لیوان، بیش از این پارچ؟ خیلی آب می برد و فکر می کنم نشود، گفته می شود که این مقام مخصوص انبیاء و معصومین است. واقعاً هم همین طور است. گاهی آدم دلش را خوش می کند که "من" را از دل بیرون رانده است رویش را از ین طرف برمی گرداند از یک در دیگر وارد می شود. راه های نفوذ "من" به قلب وجودی ما و به کانون اندیشه و وجدان و ضمیر ما آن قدر زیاد است که وقتی یک میلیون از راه ها را ببندیم این یک میلیون و یکمیش ناشناخته می ماند این است که همان اخلاص نسبی را قبول داریم. می گوییم آدمی که فی سبیل الله است یعنی در راهی است که به خدا می انجامد این شخص مورد قبول ما است. البته یک حد نصاب قابل قبولی قائل می شویم. بنابراین نه فقط فرد نباید نباید من بشود بلکه تشکل ها هم نباید من گنده بشوند مثل من "شاه" تشکل ها حتماً وظیفه دارند با این محک و عیاری که عرض شد خودشان را عیار کنند و ببینند در چه حد هستند.
اما ضرورت اصل تشکل، اصلی اجتناب ناپذیر است. مگر الله اللهی که در آن وصیت مولا فرموده یکیش نظم امرکم نیست؟ خدای را خدای را در نظم امرتان. آیا در این که تشکل یک نوع نظم است کسی تردید دارد؟
نکند تشکل، بی نظمی است؟ اگر قبول کردیم که تشکل نظم است کسانی که ضد تشکلند و می‌کوشند تشکل را ضد ارزش کنند یا آدم هایی هستند که تحت تاثیر یک سلسله القائات قرار گرفته اند یا آگاهانه این کار را می کنند. اواخر سال گذشته که در یزد بودم در جلسه

نظر خود را ارسال کنید