هستند ولی قرار بر این نیست تشکل دانشجویی خود به خود یک تشکل تام سیاسی نمی تواند باشد، چون تشکل تام سیاسی یک مرکزیت ورزیده پرتجربه و پر مطالعه می خواهد، در یک تشکل سیاسی خیلی چیزها لازم است. علت این که در مقطع اول تشکیل حزب جمهوری نتوانستیم حزب را آن طور که خودمان می خواستیم سازماندهی و متشکل کنیم همین بود. ما در اساس نامه ای که منتشر کرده ایم، نوشته ایم هر وقت شماره اعضای حزب به 300 نفر برسد کنگره تشکیل خواهد شد. بنا بود آن قدر آرام جلو برویم که هر وقت اعضاء را به 300 نفر رساندیم کنگره تشکیل بدهیم و کار با کنگره جلو برود ولی شرایط و اوضاع و احوال آن موقع سبب شد که وقتی ما روز اول دفتر حزب را در کانون توحید باز کردیم و قرار شد که موسسین همراه چند برادر دیگر برای ثبت نام خودشان را آماده بکنند، دیدیم فقط در روز اول در همین جا چند هزار نفر ثبت نام کردند و از فردایش کار حزب ایجاد دفتر نیست، کار حزب ایجاد حوزه تشکیلاتی است و هر جا شماره حوزه ها به حدی برسد که احتیاج به یک محل ثابت باشد باید یک دفتر دائر کرد اما یک دفعه دیدیم که 7000 دفتر در تهران و شهرستان ها بر حزب تحمیل شد. اتفاقاً همان هفته اول با برادرهای خودمان و برادران دیگر مشورت کردیم که آیا چه بکنیم؟ آیا روی همان حرف خودمان بایستیم و ثبت نام را متوقف کنیم؟ آیا بگوییم از همین چند هزار نفر، 300 نفر را انتخاب می کنیم و بعد جلو می رویم؟ اگر یادتان باشد ما در اول فروردین 58 به کردستان رفتیم و دیدیم که گروهک های متشکل در حال توطئه هستند، به علاوه این چیزی نبود که ما با رفتن به کردستان بفهیمیم، زیرا قبل از رفتن به کردستان این را می دیدیم. برادرها گفتند که این ممکن است بازتاب بعدی برای کل انقلاب داشته باشد، فعلاً این