سازندگی کشور می شود دیگر نمی توانند با هم یکپارچه باشند پس چه باید کرد؟ تشکل، تشکل یعنی چه؟ یعنی نیروها بر پایه ارزش های مشخص مجموعه تشکیل بدهند و بعد برنامه ها را برطبق آن ارزشها بریزند.
ما نمی توانیم برنامه ریزی اقتصادی داشته باشیم براساس این که نرخ گذاری و سهمیه بندی هست و هم برنامه ریزی اقتصادی داشته باشیم بر اساس این که نرخ گذاری و سهمیه بندی نیست. بنابراین نمی شود براساس هردو بینش برنامه ریزی کرد. بلکه باید برنامه ها را بر اساس دیدگاه ها و نقطه نظرهای مشترک ریخت. و کادرهای مومن به این برنامه ها بیایند متشکلانه این ها را اجرا کنند و الا کسی که ته دلش ضد نرخ گزاری است اگر بیایی او را عضو دادگاه انقلاب امور صنفی بکنی، چه فایده ای خواهد داشت؟ این کار مثل همان رژیم سابق می شود که آدم به آن چیزی که ایمان ندارد برود آن جا کار بکند، این که نظام اسلامی نیست. این شخص علاوه بر این که در دادگاه همکاری نمی کند کارشکنی هم می کند. لابد او در ته دلش می گوید این دادگاه، دادگاه ظلم است و برای کمک به مظلومین در دادگاه کارشکنی می کنم یک رژیم برون تشکلی که بر پایه ارزش ها باشد ارزش هایی که زیربنای برنامه ها باشد هرگز پا نمی گیرد. وقتی صحبت از ضرورت تشکیلات می کنیم منظورمان همین است، نام مطرح نیست می خواهی اسم این تشکل را حزب، سازمان، دفتر، منظمه یا هر اسم دیگربگذار.
مسئله تشکل در هر مرحله ای مهم است. منتها تشکل در هر مرحله متناسب با آن مرحله ابعادش وسیع تر یا محدودتر می شود. در مرحله ای که می خواستیم رژیم شاه را از بین ببریم، وحدت رهبری و وحدت در همین آرمان می توانست نیروها را متشکل کند. اما در مرحله سازندگی