و این ها همه به خاطر این بود که اعتبار این را از بین برده و حیثیت مصدق را از راه لکه دار کردن حیثیت این آقا لکه دار کند.
اما آن ها چکار کردند، سرلشکرها، سپهبدها، سرتیپ های بازنشسته تبهکار درباری با یکی از نمایندگان مجلس آن زمان همدست شدند و افشار طوس را با حیله ای از خانه اش ربودند و در خارتلو که در طرف لواسانات در تهران است به آنجا بردند و شکنجه اش کردند و کشتند و یک بلوا درست کردند، دولت ضعیف، دولت یک رئیس شهربانی دارد که خودش را نمی تواند حفظ بکند چه رسد به شهربانی و حکومت و مملکت. و شروع کردند به سوء استفاده کردن و روحیه مردم را متزلزل کردن و طولی هم نکشید که کودتاچیان کودتا کردند و تمام روزنامه های چپ یعنی روزنامه های درباری نوکر و مزدور که "سیا" برای آن ها چاپخانه می خرید تبلیغات راه انداختند که مصدق دیکتاتور.
اما اشکال مصدق در چی بود؟ درست در اینکه قاطعیت و خشونت در مقابل مجرمین و توطئهگران و ضدانقلاب به خرج نمی داد. باید همه می گفتند که ای دولت باید موسسه انقلابی داشته باشی، مردم را مسلح کن و می بایست افسرهای وطن پرست ارتش زیر فرمان مصدق که وزیر دفاع بود متشکل می شدند تا در برابر افسرهای درباری جبهه بگیرند. اما نیروهای چپ عکس این را به مردم می گفتند و آن ها مصدق