البقاء است ولی با سخنان شما پس از مدتی که بدنش مقداری رشد کرد مضغه و علقه... آنگاه نفخه الهی مطرح می شود و حال آنکه نفخه الهی در همان حرکت اول نطفه می باشد و با نظریه ملاصدرا هم جور در می آید.
ج- نه طبق نظریه ملاصدرا لزومی ندارد که از همان وقت باشد. لازمه حرکت جوهری هم این نیست، لازمه حرکت جوهری اینست که پیدایش روح در انسان در جریان یک حرکت جوهری رشد یاب انجام گیرد اما در کدام مقطع؟ مقطع نطفه وقتی جدا جدا در زن و مرد است یا وقتی که به هم می آمیزد یا وقتی که علقه یا مضغه است؟ این در وصف ملاصدرا مطرح نگشته و لازمه اعتقاد به حرکت جوهری همین جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن است و آن اینکه جوانه روح از بطن جسم سرمی زند در مقابل کسانی [است] که فکر می کنند روح از عالم دیگر به بدن متصل می شود.
جوشیدن روح از بطن ماده یک مسئله است و متصل شدن روح به ماده مسئله دیگر است ولی این نکته را نباید فراموش کرد که آن حرف نهایی ملاصدرا هم باز این نیست که جسمانیه الحدوث به معنی برخاستن از ماده باشد. زیرا این مطلب با آن حرفی که می گوید روح از ملاء اعلا به انسان می پیوندد متناقض است. اما مشابه این حرف ها را در حرف های هگل هم داریم؛ هر که ملاصدرا بفهمد می تواند آثار هگل را هم خوب بفهمد زیرا شیوه کار آن ها مشابه هم هستند. نه هگل صد درصد تازه است نه ملاصدرا طرز تفکر و شیوه اش ابتکاری خودش است، ملاصدرا این شیوه را به یک اوج رسانده است.
خلاصه اینکه این «انشأناه خلقا اخر» چنان نیست که در مرحله کمال جسم چنین باشد و با حرکت جوهری ملاصدرا هم سازگاری دارد.
سوال 3: درباره قسمت آخر آیه شریفه "ثم انشأناه خلقا اخر" با توجه به آنکه قبول توضیحات شما کمی ثقیل به نظرم می رسد آیا در دگرگونی و تغییر و تبدیل، یک رابطه ای بین مراحل