به او یاد دادیم که اگر مثلا 8 ضربه زدیم و بعد باز 2 ضربه زدیم اسب چهار تا بزند این شد تقسیم (4= 2 : 8) ولی اسب که این معنی را نمی‌فهمد او فقط ادای انسان را به صورت یک رفلکس در می آورد. اما انسان ها دلشان را به این خوش کردند که به اسب تقسیم یاد داده اند و گفتند این همه درباره انسان مبالغه نکنید اسب هم تقسیم بلد است. اما آیا واقعیت همین طور است؟ اگر به اسب بگوئیم که خودش ده هزار را به چهار تقسیم کند آیا می تواند جواب دهد؟
میدان دانش بشر با دانسته های دیگر موجودات قابل قیاس نیست. تمام کارهای انسان به وسیله اندیشه دوربرد او انجام می شود.
[دوم: شناخت خیر و شر و زیبا و زشت]
مطلبی که ما روی آن سخت تکیه داریم این است که اندیشه دوربرد مربوط به «عقل نظری» محال است. در بینش ما اصولاً عقل نظری قادر به فهم خیر و شر، حسن و قبح، زیبایی و زشتی، بد و خوب نیست. عقل حسابگر حساب هایش، دو دوتا، چهارتا است، خواه حساب های کامپیوتری الکترونیک باشد خواه حساب های تجزیه و تحلیل اندیشه باشد، هیچ یک از این حساب ها به انسان ها باید و نباید اخلاقی نمی دهد و اگر نظامی می‌خواست به کمک اندیشه باید و نباید پیدا کند باید و نبایدهایش آدم ماشینی می سازد و در آن ها باور و ایمان و عشق را نسبت به این تکلیف ها به وجود نمی آورد... تکلیف آن است که بر روی عشق بنا شود و غرب و شرق این را گم کرده اند ولی در پی سعادت انسان هستند غافل از اینکه وقتی این را از انسان گرفتی دیگر اصلا انسان نیست که به دنبال سعادتش بگردی؛ انسان‌هایی که عشق در زندگیشان نیست و به یک هدفی عشق نمی ورزند زندگی را تاریکخانه‌ای می یابند و اگر روزی هم آتش عشق کاذبی در آن ها برافروخته شود به زودی به خاکستر می نشیند، دلیل این امر آنست که آن شعله یزدانی و ربانی را در انسان گم کرده اند.

نظر خود را ارسال کنید