الف – وضعیت جنگ:
انتخابات آینده در شرایطی انجام می پذیرد که سرنوشت جنگ و جبهه ها تقریباً مشخص شده است. پیروزی های دوساله اخیر رزمندگان اسلام در جبهه ها، اخراج نیروهای بعثی صهیونیستی از خاک کشورمان و به خصوص پیروزی های مشخص رزمندگان در عملیات والفجر 2، 3 و 4 و اوضاع نابسامان رژیم صدام که سقوط قریب الوقوع را در پیش روی خود می بیند؛ وضعیتی را تصویر می کند که در آن تقریباً امکان به ستوه آوردن نظام جمهوری اسلامی از طریق نیروهای خارجی بسیار بعید به نظر می رسد.
لذا تنها امید دشمن به بهره گیری ار اختلافات داخلی و تضادهای داخلی برای ضربه زدن به انقلاب باقی می ماند و بهترین موقعیت برای دامن زدن به اختلافات موسم انتخابات است.
ب – موقعیت داخلی انقلاب:
موقعیت انقلاب در مقایسه با اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، کاملاً تثبیت شده است. خطوط سیاسی انحرافی در پی فاجعه هفتم تیر، که به حق انقلاب سوم ملت ما نام گرفته است و از آن 72 تن از برگزیدگان ملت و در راس آن ها شهید مظلوم آیت الله بهشتی به کاروان شهدا پیوستند. خطوط انحرافی و گروهک های الحادی و التقاطی از صحنه انقلاب حذف گردیده اند.
اصول سیاست نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی تثبیت گردیده است و جمهوری اسلامی ثابت کرده و نشان داده است که بر این شعار پافشاری می کند و از آن عدول نخواهد کرد و نیز نشان داده است که مایل به پیاده شدن این شعار به معنای واقعی آن می باشد و به چیزی شبیه پوسته یا ظاهری از سیاست نه شرقی نه غربی بدون محتوای واقعی استقلال و عدم وابستگی به شرق و غرب رضایت نمی دهد. لذا حسابی که در این مقطع ابرقدرت ها روی انقلاب باز کرده اند و تحلیل و نگرششان به انقلاب تقریباً منطبق بر واقعیت این انقلاب (یعنی واقعیت کفرستیزنده و استقلال گرایانه واقعی انقلاب اسلامی) می باشد.
در چنین شرایطی دیگر تصورات آمریکا نسبت به نهضت آزادی و بنی صدر و سایر لیبرال ها و امید به حاکمیت آن ها و سازش متعاقب با آنان و نیز تصورات شوروی در مورد حزب توده و امکان نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی این دولت از کانال این حزب، فرو ریخته است. شرق و غرب امروز تقریبا دیگر نیرویی در داخل کشور که امید سازش با وی باشد، نمی بینند و لذا تقریباً باور کرده اند که در زمان های آینده با حکومت نظامی شبیه نظام کنونی و با افرادی وفادار به این نظام سروکار خواهند داشت و لذا خط مشی خود را بر این اساس تنظیم کرده و می کنند.
(این امر به نوبه خود نوعی قاطعیت در تصمیم گیری را برای ابرقدرت ها پدید خواهد آورد. تا قبل از پیروزی انقلاب و حتی اوایل انقلاب، ابرقدرت ها امیدوار بودند که با روی کار آمدن نیروی طرفدار خود بتوانند نظام جدید را به سمت خود متمایل کنند و لذا برخوردها و تصمیمات حاد نسبت به انقلاب احتراز می کردند تا زمینه این تمایل مسدود نگردد لیکن امروز با از بین رفتن این امید، چنانچه ذکر گردید، تصمیمات آمریکا و شوروی و سایر کشورهای استکباری نسبت به انقلاب اسلامی از شدت ظاهری بیشتر برخوردار بوده و راحت تر اتخاذ می گردد.)