مسائل بنگلادش تشابه زیادی به مسائل ترکیه و پاکستان و به خصوص پاکستان دارد. در این هر سه کشور بعد از دوره هایی که رژیم های غربگرای میانه رو و یا دارای تمایلات سیاسی دیگر و اغلب غیرنظامی بر سر کار بودند کودتای نظامی اتفاق افتاده و رژیم های غربگراتر نظامی حاکم شده اند. در این کشورها نظام سیاسی بر پایه تعدد احزاب و وجود پارلمان و جناح های سیاسی مختلف پایه ریزی شده و ارتش ها نیز در تحولات سیاسی اغلب ایفای نقش کرده اند.
از میان این سه کشور مسائل پاکستان و بنگلادش بسیار به هم مشابه تر است. این دو کشور زمانی یک کشور را تشکیل می داده اند و جالب است که مسائل بنگلادش درست به دنبال حاد شدن اوضاع در پاکستان به وخامت گرائیده است. رژیم نظامی ترکیه در طول سال های بعد از کودتا توانسته است بر امور کاملاً مسلط باشد و مرحله به مرحله به طور کنترل شده در جهت تثبیت و سیاسی کردن حاکمیت نظامی نیز پیش برود که آخرین حرکت در این روال برگزاری انتخابات پارلمانی و روی کارآمدن نخست وزیر و دولت جدید بوده است. ضیاءالحق از این نظر توفیق همتایان ترک خود را نداشته و اگرچه تسلط بر اوضاع داشت ولی هنوز نتوانسته است رژیم نظامی خود را تثبیت و مشروع کند.
ارشاد زمامدار بنگلادش نیز در وضعیت مشابهی قرار دارد و شیوه ای را اتخاذ کرده است که او را به تثبیت رژیم نائل کند. دلایل اتخاذ این شیوه و نکات برخورد حکومت ارشاد را می توان در موارد زیرخلاصه کرد؛
دلایل اتخاذ این شیوه:

نظر خود را ارسال کنید