کرده بود، یک عده ای را گول زده بود، همیشه با ترور و این طور چیزها مخالف بود، در پاریس که بود یک مقاله ای علیه منافقین نوشته بود و با تروریسم مخالفت کرده بود حتی زمان شاه، آن زمان هم با ترور موافق نبود و این جریان آن جوری.
جریان نهضت آزادی مدعی دینداری و اسلام و در خط امام بودن بودند. و آنها هم یک تیپ، حالا البته آن ها در عمل آن طور وارد نشدند نباید این ها را مثل آن ها به حساب بیاوریم، ولی این جریان ها با هم جوش خورده بودند و جریان های دیگری که می دیدی بعد این ها همه شعارشان استقلال، مخالفت با ابرقدرت ها، مخالفت با شوروی. این با آمریکا و آن با شوروی، سلطنت طلب ها، ملی گراها آن ها چی؟ از ملیت، دفاع از خاک مگر نبود که آن جبهه ملی با شاه چقدر مخالفت می کرد سر اینکه فلان نقطه مرزی را داده به عراق یا داده به بحرین و شعار ناسیونالزم جغرافیایی می داد، اون هم آن جوری.
کردها، کردهای محارب کردستان، قاسم لوها و سایر دمکرات ها، کومله ها و این ها، این ها چه شعارهایی داده بودند آن ها با بنی صدر می جنگیدند، بنی صدر با آن ها می جنگید، این ها هر یکی برای خودشان یک طیفی، یک جمعیتی درست کرده بودند جدا و بالاخره یک عده مومن برای خودشان درست کرده بودند.
یک روز همکاری این ها باعث شد که تمام طرفداران متضاد این ها فکر کنند که این چی شد؟ این چه حزبی بود؟ اون ها چه شعار چپگرایانه ای می دادند که افتادن در دامان بنی صدر، و لیبرال شدند. این ها چه آزادیخواهی بودند که متوسل به تروریسم شدند، مجموعه این ها چه مردم استقلالطلبی بودند، که سر از پاریس و امریکا در آوردند خلبان مخصوص شاه، سرهنگ معزی را کی می تواند باور بکند، یک کسی که همه پوست و گوشت و حیثیت و همه چیزش در دربار شاه بوده و مورد اعتماد شاه و ملکه پهلوی بوده او آمده خلبان مخصوص آقای بنی صدر و آقای مسعود رجوی مبارز انقلابی شده، همه این مسائل، خبیث ها جمع شده بودند یک ترکیب نامأنوسی درست کرده