**صفحه=17@
کاری با آنها نداریم. در اینجا مرحله‎ای که فرق دارد این است که خود التقاط اسباب گمراهی است (التقاط در عقیده) لذا امام بارها به تفکری که از شرق  چیزی میگیرند و از غرب چیزی قرض میکنند و آنها را به هم می آمیزند حمله نموده‎اند. بارها امام به خود عقیده حمله فرموده‎اند در صورتی که به دیگران در عمل در اینجا خود عقیده مورد حمله است زیرا این عقیده بنام اسلام باید به اسلام شناس عرضه بشود. اگر به نام اسلام چیزی نگویند به عقیده‎شان کاری نداریم. فرض بفرمائید با یک سازمان کمونیستی که اسلام را معرفی نمیکند و پوششی برای خودش قرار نمیدهد به عقیده‎اش هیچ کاری نداریم خودش میداند با عقیده خودش. ولی این که به نام اسلام کار میکند و در پوشش اسلام شناسی قرار میگیرد، موضعگیری در مقابل او، هم موضع در مقابل عقیده آنها و هم در مقابل عمل آنها است، در مقابل هر دو قرار میگیرد کما اینکه امروز احساس میشود که خطر در اینجا از دو جانب است.
اما با ضد خداها، آنها که خدا را رسما معتقد نیستند بقول یک نفر شهامت این را دارند که بگویند ما بخدا معتقد نیستیم مثل بعضیها نیستند که خدا را معتقد نباشند اما شهامتش را نداشته باشند که بگویند ما معتقد نیستیم و از خدائی تبلیغ بکنند که همان بی خدائی را اثبات میکند. آنهایی که رسما میگویند ما به خدا کاری نداریم و ضدیت دارند با خدا، آنها عملشان تا آنجا که سد راه نباشد کارشان نداریم، آزادی تا آنجا وجود دارد لذا در بیان عقیده بین خودشان کاملا آزادند، اما در سطح علنی کشور حق نخواهند داشت که عقاید اکثریت مردم را نفی کنند. مثل اینکه مثلا حزب توده ایران در نشریات خود چیزهائی ضد خدا و قیامت را بخواهد منتشر کند چون اکثریت قاطع ملت ما بخدا و قیامت و نبوت و وحی معتقدند اگر کسی آمد مخالفت با این اصول را به صورت تبلیغ و تشویق کرد جلوی فکری را هم می‎گیرند و نمی‎گذارند آن فکر را اشاعه دهد.
س- در فرمایشاتی که داشتید دو تا سئوال مطرح میشود یکی اینکه چرا حزب تا بحال این کار را نکرده و این گروهها حتی کارهائی کردند که گاهی اوقات با اساس جمهوری اسلامی مباینت و ضدیت داشت به طور علنی و واضح و رسمی و هیچ عکس العملی از طرف حزب نشان داده نشد، دوم اینکه آن چیزی که فرمودید راجع به آنهائی که ضد خدا هستند پس اینها چطور بایستی فکرشان را ارائه دهند و به

نظر خود را ارسال کنید