و پایگاه ارتجاع است. در مقابل طرفداران غرب میگویند این حرفها را دو سه قرن است می گویند ولی غرب از هم که نپاشیده هیچ بلکه هر روز محکمتر از روز پیش هم شده و در برابر این شرق است که درحال ایزوله شدن و مسخ گردیدن است و همه طرفداران شرق اندیشه ارتجاعی دارند.
خب اینها یک قسمت هایی بود از این بهرهبرداری تبلیغی اما چند مفهوم و معنی دیگر هم از آن مورد استفاده میتواند باشد. مثلاً در انقلابها معمولاً وقتی یک رژیم سقوط میکند و رژیم تازهای جایگزین آن میشود کسانی که از رژیم قبلی حمایت میکنند و سعی در برگرداندن آن رژیم ساقط شده دارند و چوب لای چرخ انقلاب و رژیم جدید میگذارند مرتجع می نامند و درست هم هست.
وقتی کسی بخواهد کاری انجام دهد اما از شیوههای کهنه استفاده کند بهعنوان مثال بخواهد روحانیت را رسوا و بیاعتبار کنند اما از حربههای کهنه استعماری مثل روحانیت را ارتجاع نامیدن استفاده کند مرتجع است و او را مرتجع میگویند و حق هم همین است.
معنی دیگری هم دارد که اختصاصی است و امروز بیشتر مورد استفاده گروهها است و آن معنی عام دادن است که شما بگویید که هرکس مخالف گروه و حزب و سازمان و دسته من باشد مرتجع است (هر کس مثل ما فکر نمیکند از ما نیست و مرتجع است) که این را باید رودررو نشست و بحث کرد تا فهمید او راست میگوید یا طرف مقابلش؟
خوب غیر از این مواردی که ذکر کردم شما مورد دیگری برای به کار بردن این واژه سراغ دارید که امروز مصطلح باشد؟ با