می باشد چه از نظر ساختمان و ارگانیزم بدنی مثل شکل دست و پا و سر و گوش و شست متحرک که در انسان به شکلی و در جانداران به شکل دیگر مشاهده میشود و چه از نظر نیروی دماغی و امیال نفسانی که اشکال وصول بدانها در انسان و جانداران دیگر متفاوت است. موضوع این بحث را که میخواهم شروع کنم نیستند.
انسان و جانداران دیگر هم آگاه به وجود خود هستند و زیستشناسان پس از سالها مطالعه و کاوش و تحقیق نتیجه گرفتهاند همه جانداران به وجود و درک خویش وجدان دارند، همهشان سرما و گرما را احساس میکنند و مثل انسان با دردهای جسمانی آشنا هستند و...
حال برویم سراغ اختلافات و افتراق. یکی از مهمترین وجوه افتراق بین انسان و انواع دیگر حیوانات وجود عقل در انسان است. یا حداقل کیفیت آن که در انسان متعالی تر و متکاملتر است.
غیر فهم جان که در گاو و خر است
آدمی را عقل و جانی دیگر است
مسئله این است که انسان چقدر توانسته است از این نیرو استفاده کند و این قوه به چه میزان او را در برخورد با طبیعت و عوارض آن یاری کرده است؛ نه شما میدانید و نه من، اما هم شما و هم من میدانیم که استفاده و انتفاعی که از این طریق عاید انسان شده کم نبوده. آنچه ما نمیدانیم اینست که آیا فایده و کاربرد این نیرو همین مقدار بوده که تا امروز بشر شناخته است یا انسان بیشتر هم میتوانست و میتواند از آن منتفع و متمتع شود؟
یکی دیگر از خصیصههای انسان که در جانداران دیگر و انواع