دانش و پیشرفت علمی اوست. حتی اگر علم های طبیعت شناس با انگیزه حق پرستی رازهای جهان را کشف کرده اند در بسیاری از مراکز علمی جهان پرفسورها و اساتید محققی که از صبح تا شب در محل تحقیق کار می کنند و ناهارشان را دو تکه نان و کره تشکیل می دهد.
یکی از دانشجویان پزشکی می گفت مدت ها شاگرد یک استاد پنجاه ساله هستم، هر قدر کوشیدم که یک بار زودتر از او وارد محل تحقیق بشوم هنوز نشده، هر قدر و هر قدر سعی کردم دیرتر از او از آنجا بیرون آیم باز پیش نیامده است مگر یکی دو بار که بیمار شده بود یا حادثه ای برایش پیش آمده بود. چنین شخصی دیگر نمی تواند یک کاوشگر مزدور باشد زیرا انگیزه او مال نیست او عاشق شناختن است و می خواهد حقایق طبیعت را بداند. اگر این انگیزه نبود تلاش آدمی در جهان شناسی و انسان شناسی و نیل به آرمان های شریف و کشف رازهای جهان متوقف میشد و به رکود می گرایید. بدین گونه می یابیم که هدایت و کمال آدمی در درجه اول از فطرت ذات وی نشأت می گیرد و او از درون و باطن خود هدایت می شود.
انسان «کمال طلب» است. کمال طلبی نکته بسیار ظریفی در مورد انسان است. آدمی: 1- احساس کمبود می کند. 2- احساس کمبود او را به حرکت وامی دارد تا در جهت رفع کمبود تلاش کند. 3- این کمبود را تبدیل به بود کند. برای تبدیل نقص به کمال برانگیخته می شود. کمال دوستی، رشدخواهی، ترقی خواهی او چیزهایی است که انسان خودآگاه در درون خودش مییابد. یکی از چیزهایی را که انسان را به سوی خدا رهنمون می شود همین احساس نقص در خودش و شوق به کمال در درونش است. لذا یکی از راه های خداشناسی عقل عملی است.
من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هرکه خود را بشناسد خدایش را می شناسد، این واقعیت است.
نتیجه: انسان کمال طلب است، چشم اندازها و آفاق بی نهایت را می جوید. احساس نقص و کاستی در خویش و رنجی که از آن می برد، دورنمای پرجاذبه کمال که به کمک بصیرت