که انسان شناسی مرحله ای از خداشناسی است نه مقدمه ای بر آن.
مطلبی که ما بر روی آن تکیه کردیم همین بود که اگر عشق به کمال (خدا) را دریافت در واقع خدا را به وسیله آن عقل عملی و حق دوست دریافته است. فقط عَرَفَ معنایش این است که خودش مرحله ای از خداشناسی است و جدا از آن نمی باشد.
س-3: حد زیبایی دوستی چیست و ارتباط آن با تنوع طلبی چگونه است. لطفا توضیح دهید؟
ج- تنوع طلبی و تازه طلبی یک مطلب است و زیبایی دوستی مطلبی دیگر است. گاهی اوقات این دو با هم مخلوط می شود و نمودهایی را در زندگی انسان به وجود می آورد.
تازه دوستی= لکل جدید لذا. نو بودن به تنوع طلبی مربوط می شود. مثلا ممکن است کسی سه دست لباس داشته باشد، یکی از آن ها از بقیه زیباتر باشد ولی او برای تنوع هر بار یکی از آن ها را می پوشد. این همان تازگی پسندی است.
س-4: آیا دانسته های غریزی هم جزء آگاهی های انسان است؟ اگر جواب مثبت است پس چرا در مواضع تفصیلی آمده است که نخستین آگاهی های انسان از راه حس به دست می آید و حال آنکه بسیاری از آگاهی ها و دانسته های غریزی در انسان وجود دارد که از راه حس به دست نیامده اند و چه بسا مقدم بر حس باشند. آیا باز هم با توجه به این مطلب، نخستین آگاهی ها از راه حس است؟
ج- در آنجا غریزه کلمه درستی نیست. این بحث را ما در شناخت گفتیم. ما گفتیم نخستین آگاهی هایی که انسان به دست می آورد (نه آگاهی هایی که با خودش همراه هستند و با خودش به وجود آورده است آن هایی که به دست می آورد) این مطلب که آیا انسان آگاهی هایی قبل از حس دارد یا نه، مورد بحث است و اینکه آیا چنین آگاهی هایی بالقوه است یا بالفعل این هم قابل بحث است. بدیهیات در منطق ارسطویی و منطق صوری باید مورد بررسی قرار گیرد ولی ما نخواسته ایم بر روی آن بحث کنیم. اینجا موضوع مورد مطالعه ما غریزه است و در آنجا هم بحث ما بر روی نخستین آگاهی بود و