نمی‌تواند بفهمد این ملت چه ملتی است، ملتی که صدور نفت خود را در یک آن از رقمی بالاتر از 6 میلیون بشکه در روز به رقمی پایین‌تر از یک میلیون بشکه در روز رساند و همچنان بر روی پای خود ایستاد. ملتی که کودک و جوان و پیرمرد محاسن سفید و زن و مرد آن، همه و همه، همه سازمان‌های نظامی و سپاه پاسداران را تحت فشار گذاشته‌اند که آن‌ها را به جبهه جنگ اعزام بکنند که من یک نمونه از آن‌ها را به شما می‌گویم.
در محیط ما در شهرکرد در یکی از روستاهایی به نام نارچ از توابع شهرکرد یک پیرمرد با محاسن سفید روستایی، کشاورز، بلند شد و آمد دم سپاه برای جبهه غرب معرفی‌نامه خواست به او ندادند. یک‌باره، دوباره، سه باره این‌قدر رفت و آمد و خواهش و تمنا و التماس و التجاء کرد تا سپاه مجبور شد که به او معرفی نامه بدهد که به جبهه برود. بالاخره معرفی‌نامه گرفت و بالاخره به جبهه هم رفت و بالاخره به فیض شهادت هم نائل آمد. ملتی که پیرزن او که تنها ذخیره‌اش فقط 100 تومان است و این 100 تومان را برای مخارج دفنش پس‌انداز کرده است وقتی که کمک جمع‌آوری می‌کنند برای جبهه جنگ او همه پس‌انداز خودش را خالصانه می آورد و تقدیم می‌کند، این ملت از صدام که هیچ، قابل ذکر نیست، از اربابان او هم شکست نخواهد خورد. این وعده خدا است و وعده خدا برای معتقدان به وحی تخلف‌ناپذیر است. و وعده خدا حق است.
این‌همه آمادگی را ما از مردم دیدیم، آمادگی‌ای که نه‌تنها خیلی از عوامل خارجی بلکه عوامل داخلی هم انتظارش را نداشتند و یک بار دیگر انقلاب و شعور انقلابی در این مملکت تجربه شد و من امیدوارم و استدعا می کنم و توصیه می‌کنم هم به همکارانم در مجلس با کمال معذرت و هم به دولت برادرمان آقای رجایی آن‌چنان طرح و برنامه و لوایحی تهیه بشود که این‌همه ایثار و این‌همه ازخودگذشتگی در یک کانال صحیح برای سازندگی ایران هم در زمان جنگ و هم بعد از جنگ به کار گرفته بشود.

نظر خود را ارسال کنید