**صفحه=7@
مرا بازداشت کردند احساس کرده بودند که این تلاش عظیم تبلیغاتی نمیتواند از فعالیتهای سیاسی پنهان جدا باشد. کوشیدند ارتباطات مرا کشف کنند و بالاخره در دیماه 53 ناگزیر شدند با یورش به خانهام مرا بازداشت و بسیاری از یادداشتها و نوشتجات مرا ضبط کنند.
این ششمین و سختترین بازداشت من بود. به تهران و زندان کمیته مشترک در شهربانی فرستاده شدم و مدتها در سلولی با سختترین شرایط و همراه با بازجوئیهای دشوار در وضعی که فقط برای آنان که آن شرایط را دیدهاند قابل فهم است نگهداشته شدم.
در این بازداشت نیز مانند سال 50 چون ساواک ارتباط من با تلاشهای پنهانی و نقش من در گردآوری نیروهای ضد رژیم و بسیج آنها را جدی میگرفت شدت عمل و خشونتی جدی به خرج داد.
در پائیز سال 54 از زندان آزاد شدم و به مشهد برگشتم و دوباره همان تلاش و همان برنامه. البته دیگر هرگز به من امکان تشکیل کلاسها و برنامههای عمومی داده نشد همچنان که از ده سال پیش از آن تا آخر هرگز اجازه خروج از کشور به من داده نشده بود و داده نشد از جمله فعالیتهایی که یادآوریاش مرا راضی میکند کار مستمر من از سالهای 46 و 47 در حوزه علمیه مشهد بر روی عدهای از طلاب و فضلای