**صفحه=15@
با امکانات آن روز یعنی فهمید داریم چه می گوییم.
گفت شما چطور تحت عنوان کانون اسلامی این کارها را میکنید؟ مگر این حدیث را نخواندهاید که هر کس با سلطان زمان در بیفتد خونش هدر است؟ گفتم این اسلام شماست. اسلام ما این است که افضل الجهاد کلمه حق عند سلطان جائر- بالاترین جهاد این است که انسان در برابر یک صاحب قدرت ستمگر متجاوز بایستد و حق را بگوید بعدا به همین جرم بنده را ناچار کردند از قم به تهران بیایم (البته 2 سال بعد) از سال 41 که مبارزات در مقطع جدید آغاز شد در مراکز طرح و برنامه ریزی و تصمیم گیری مبارزات حضور داشتم در سال 42 ساواک مرا مجبور کرد به اینکه قم را ترک کنم- به تهران آمدم در اینجا سازمان خالص مذهبی که مبارزات زیرزمینی را در سطح گسترده عهده دار بود هیأتی بود از این توده مردم به نام هیئتهای موتلفه.
اینها با امام صحبت کرده بودند که برای مسائل اسلامی شان باید با دو یا سه نفر مجتهد مورد اعتماد امام در رابطه باشند، همان اعتقاد به ضرورت ولایت فقیه در رهبری امام کسانی را معین کرده بود از جمله بنده را. در آن موقع حدود یک سال و چند ماه که اینجا بودم با این هیئت برنامهها را پیش میبردیم جریان قتل منصور پیش آمد در پرونده نام دو سه نفر از ما هم آمده بود و در همان وقت هم دعوتی از آلمان رسیده بود برای اینکه یک نفر روحانی برای ادامه فعالیتهای اسلامی به آنجا برود. به من گذرنامه نمیدادند یک نفر از مراجع عهده دار شد که اقدام