و پس از پیروزی انقلاب باز همین شخص را می‌بینیم که سر از حزب جمهوری خلق مسلمان درمی‌آورد! جل‌الخالق! کسی که دیروز کرنش کنان در مقابل شاه مخلوع تعظیم می‌کرد و به عرض می‌رسانید که باید جلوی فعالیت سیاسی روحانیون را گرفت جز کارچاق‌کن‌های حزبی می‌شود که به حکم حزب بودنش کار سیاسی می‌کند و به حکم وابستگیش به یک جناح خاص با سمبل‌ها و انگ های مذهبی دقیقاً مشروعیت و مقبولیت کار سیاسی روحانیت را تایید می کند. پس کدامین کار سیاسی است که شایسته روحانیت نیست؟
از دیدگاه این پادوهایِ فرهنگیِ امپریالیزم بین‌المللی آن کار سیاسی که در تضاد با منافع امپریالیسم باشد درخور شأن نه روحانیت و نه هیچ جناح دیگری نیست وگرنه کار سیاسی که در تضاد با منافع امپریالیزم نبوده و با آن کاملاً هماهنگ باشد از سوی این جنابان تایید می شود، درست مانند کار مطبوعاتی در زمان شاه مخلوع، آن کار مطبوعاتی که در تضاد با منافع رژیم نبود کاملاً مجاز بود. به همین دلیل بود که در شرایطی که حتی تهران مصور و اطلاعات بانوان را می‌بستند، در و دکان آقایان محمود عنایت و مهدی پرهام را همچنان باز گذاشتند.
 و بعد دیدیم که حزب خلق مسلمان در آذربایجان چه گندی بالا آورده و چگونه دم خروس کارتر از لای قبای حضرات بیرون زد و خشم مردم غیور آذربایجان را مشتعل نمود.
در آغاز انقلاب و اواخر دوران سلطه شاه در دورانی که هنوز جوانان ما به وسیله مزدوران رژیم به رگبار بسته می‌شدند حضرات در روزنامه‌ها دم از دیکتاتوری نعلین می‌زدند، نمی‌زدند؟! و دقیقاً همان‌ها امروز آزادانه چشم در چشم مردم

نظر خود را ارسال کنید