که فرمود: مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود؛ شهادت روشنی است از زبان کسی که خود اسوه فضل و تفکر اصیل اسلامی و تعبد الهی است بر وجود این فضیلت ها در شهید بهشتی.
و او این فضیلت ها را و به خصوص تعبد را چه زیبا در زندگی سیاسیش تا آخرین لحظه حیاتش به نمایش گذاشت او با اینکه می دید قربانی قدرت طلبی ها و افزون خواهی ها و سیاست بازی های یک جریان امریکائی به سرکردگی بنی صدر شده و آرمان های اسلامیش در معرض خطر قرار گرفته اند. با این همه صرفاً به خاطر اطاعت بی چون و چرا از فقیه ولی امر یعنی امام خمینی اسرار نهفته در سینه اش را همچنان نهفته نگه می داشت و در تعبد ولی فقیه بودن را بر حفظ حیثیت ظاهری خود ترجیح می داد.
 او در فردای عاشورای حسینی در سال 59 پس از آنکه بنی صدر به وظیفه نوکری خود برای آمریکا عمل کرد و قوه قضائیه نظام جمهوری اسلامی را و در حقیقت کل این نظام را و اسلام را به اعمال شکنجه متهم نمود به دیدار امام شتافت و از محضر امام کسب تکلیف کرد و چون امام او را به سکوت در برابر این نارواها و تهمت ها دعوت فرمود به مسجد امام در بازار آمد و همرزمان خود را و همه مردم وفادار به انقلاب و اسلام را به سکوت فراخواند و گفت: به منظور اطاعت از فقیه ولی امر از این پس تا هنگامی که امام مصلحت بدانند وظیفه ما سکوت است سکوت است سکوت.
او این سکوت برخاسته از تعبد را با تحمل همه ناملایماتی که در برداشت همچنان تا لحظه ای که امام لب نگشوده بود ادامه داد. پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، من خود به شهید بهشتی پیشنهاد کردم تقاضاهای مردم را برای سخنرانی بپذیرد و اگر فکر می کند منع امام که به دنبال فاجعه پنجشنبه سیاه (14 اسفند 59) که بدست عمال آمریکا و به سرکردگی بنی صدر به وجود آمده

نظر خود را ارسال کنید