تلخی برای این مردم ستمدیده به بار آوردند که ماجرای بنی صدر نمونه ای از آن است. در کنار این خاطرات تلخ، هم اکنون تاریخ ایران در حال ثبت کردن خاطرات شیرین از دولتمردان است که بی گمانی در طول تاریخ انسان بی نظیر و یا لااقل کم نظیر می باشند.
پدران و نیاکان ما همواره در این آرزو بودند که دولتمردانشان آنها را از خود بدانند و برای آنها کار کنند و در خدمت آنها باشند چه بسا مردان و زنان ایرانی که در حسرت یافتن یک وزیر مسلمان پای بند به احکام دین و خادم مردم عمری را سپری کردند و این آرزو را با خود بردند. نسل گذشته ایران اگر می دانست نسل بعد شاهد دولتمردانی خواهد بود که با تمام وجود در خدمت مردم اند از خدا تمنا می کرد فرصت دهد تا چنین وضعیتی را مشاهده کند.
 نسل کنونی ایران وزیرانی دارد که وقتی شهید می شوند در جیب آنها فقط پنج تومان یافت می شود. وزیرانی که وقتی به میان مردمشان می روند لباس و رفتارشان چنان است که مستضعف ترین مردم آنها را مانند خود می یابند و باورشان نمی شود که اینها وزیر باشند، خانه دولتمردانشان آنقدر کوچک و حقیر است که وقتی مأمور مخابرات برای وصل کردن تلفن به آنجا می رود ناباورانه برمی گردد و در جواب این سئوال که چرا برای وصل کردن تلفن نیامده ای می گوید: من سه بار به در خانه شما آمدم ولی باور نکردم که این خانه یک دولتمرد باشد و هنگامی که به درون خانه می رود و وضعیت موجود را مشاهده می کند انگشت حیرت به دندان می گیرد و می گوید: خدایا چه می بینم؟ آنچه من در اینجا می بینم با آنچه درباره اینان می گویند از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
آری بی جهت نیست که مردم به هنگام دفن

نظر خود را ارسال کنید