اینکه نمازش دیدار روزانه اش با خدا بود و سیاهی شب سجاده عبادت او بود، مظلوم زیست و مظلوم مرد. وقتی خبر شهادت علی را برای مردم شام بردند، آن مردم این خبر را باور نکردند و گفتند اگر می گفتند علی را در کوچه های کوفه کشتند می پذیرفتیم ولی چگونه می توان پذیرفت علی در محراب عبادت مسجد کوفه کشته شده باشد در حالی که او نماز نمی خواند!!؟
بهشتی، این فرزند راستین علی نیز با آن همه تعبدش به خدا و صفای باطن و پاکی روح و با آن همه فداکاری که نسبت به خلق خدا داشت و با اینکه دشمن سرسخت دشمنان اسلام و دشمنان ملت بود، مظلومانه آنچنان آماج تهمت های از خدا بیخبران و ناآگاهان قرار گرفته بود که بسیاری از مردم تا لحظه شهادتش نه تنها او را به این صفات نمی شناختند بلکه خلاف آنها را درباره او می پنداشتند و این در حالتی بود که آشنایان و معاشران بهشتی و کسانی که از نزدیک او را می شناختند از این همه ناسپاسی و قدر ناشناسی رنج می بردند.
منشاء مظلومیت شهید بهشتی این بود که او حاضر نشد با آنها که می خواستند انقلاب اسلامی ایران را به انحراف بکشانند سازش کند. پیش از پیروزی انقلاب، هنگامی که بهشتی در اثر مخالفت ساواک نتوانسته بود به آلمان بازگردد و مبارزات خود علیه استکبار جهانی را در اروپا ادامه دهد و تصمیم گرفت در داخل ایران مبارزات خود را به صورت بنیادی ادامه دهد. ساواک برای نابود کردن شخصیت او تهمت وهابی بودن را به او زد.
از ساواک انتظاری جز این نبود ولی تأسف در این است که بسیاری از ناآگاهان و غافلان آلت دست ساواک شدند و اینجا و آنجا حتی برخی از آنان در مساجد به این تهمت دامن زدند. گناه بهشتی این بود که آرزو