این شهدایشان چنان فریاد برمی آورند و بر سر و روی خود می زنند که گوئی عزیزترین کسانشان را از دست داده اند.
راستی چه کسی عزیز این مردم است؟ مردم چه کسانی را عزیزترین کسان خود می دانند؟ پاسخ روشن است. کسانی که بیشترین وقت خود را صرف آنها نمایند. وزیران و نمایندگان و دیگر مسئولانی که در فاجعه 7 تیر شهید شدند بیشترین وقتشان را وقف مردم کرده بودند. آنها اصولاً خود را وقف مردم کرده بودند. همان گونه که بسیاری از همکارانشان که رسالت ادامه راهشان را برعهده دارند نیز این چنین هستند. از همسران، فرزندان، همسایگان و دوستان و آشنایان شهدای 7 تیر بپرسید تا به شما بگویند که آنها لحظه لحظه عمرشان را در خدمت این مردم و اسلام صرف می کردند و دیگر به خانواده خود تعلق نداشتند.
آنها با حقوقی که پاسخگوی حداقل معیشتشان بود زندگی می کردند و معیشت آنها چیزی جدا از معیشت توده های مردم نبود. آنها همکاران و همفکران و اعضاء کابینه ای بودند که نخست وزیرش از کاسه بشقاب فروشی شروع کرده و فیلترهای انسان سازی چون معلمی و سلول های زندان را پشت سر گذاشته بود: او از میان مردم جوشیده بود. درد مستضعفین را چشیده بود.
 اصلاً او خودش مستضعف بود. یکی از همکاران معلم او می گفت: زمستان بود، شبی با چند معلم دیگر به خانه او که آن وقت وزیر آموزش و پرورش بود رفتیم. هوا سرد بود. او برای اینکه ما گرم شویم یک علاء الدین برای ما آورد و پس از آنکه مقداری گرم شدیم با عذرخواهی آن را برداشت و گفت: بچه ها می خواهند روی این علاء الدین غذا بپزند. همین یک چراغ را داریم. این را گفت و علاء الدین را به اتاق دیگر برد.
او و همکارانش آن وقت که با رژیم شاه مبارزه می کردند قسمت عمده درآمد ناچیزشان را صرف هزینه های

نظر خود را ارسال کنید