درماندگی خود در کار خلقت هم دخالت می کنند و به خدا (آنها که مسلمانند) و طبیعت (آنها که نامسلمانند) هم ایراد می گیرند.
آن کسی که به تصادف اعتقاد دارد به خود اجازه می دهد از چنین تصادفی که سبب پیدایش انسانی چون بهشتی می شود ناراضی باشد، ولی تو که خود را مسلمان می دانی چگونه به خود اجازه می دهی به بهانه کلفتی صدا و درشتی اندام و درازی انگشت بهشتی به جنگ صلابت اندیشه و اصالت تفکر او بروی و در کار خدا که او را آفریده است دخالت کنی؟ آخر این چه مسلمانی است؟
و بهشتی از آنجا که به شهادت امام از "ابرار" بود هرگز سخن زشتی نثار دشمنان خود نکرد. از مسلمانهایشان همواره به نیکی یاد کرد و نامسلمان ها را نصیحت کرد. همه آنها را به حضور پذیرفت حاضر شد با آنها گفتگو کند و حتی در کنار آنها بنشیند به سخنان آنها گوش فرا دهد و نقطه نظرهای اسلام را برایشان بازگو نماید. دشمنان بهشتی پس از شهادت او اعتراف کردند که او انسانی بزرگ و با فضیلت بود والفضل ما شهدت به الاعداء.
گناه بهشتی این بود که پاک بود. متعهد بود. به اسلام متعبد بود. برای نظام جمهوری اسلامی یک پشتیبان قوی بود، برای تداوم انقلاب اسلامی سرمایه عظیم فکری بود. قلبش برای محرومان و مستضعفین می تپید. انسان ها را دوست داشت. می گفت: انسان موجودی است پویا و در حال شدن. می گفت: با آنها که از اسلام فاصله گرفته اند مدارا کنید و با آنها سخن بگوئید و امید داشته باشید که به مرور زمان و کسب آگاهی نسبت به اسلام این فاصله برداشته شود و آنها هم به شما بپیوندند. می گفت: اهل جذب باشید نه دفع. می گفت: با اعمال خود مردم را به اسلام علاقمند کنید. نه تنها با گفتار و خود به اینها همه پای بند بود و عمل می کرد.

نظر خود را ارسال کنید