و در عین حال در میان مسلمانان غریب و ناشناخته و در هاله ای از ابهام و الهام مانده بود. دشمنان هرچه می خواستند علیه او می گفتند و دوستان را یارای ایستادن در برابر این نارواها و پروای کنار زدن پرده های ابهام از چهره پاک او نبود. چه بسیار بودند سخنرانانی که وقتی سخن از مبارزه بی امان بهشتی علیه جریان آمریکائی بنی صدر پیش می آمد یا ناآگاهانه هر دو را تخطئه می کردند و یا در اثر جو مسموم جامعه نمی توانستند از حقانیت بهشتی دفاع کنند.
و چه بسیار بودند روزنامه نگارانی که به خاطر نداشتن شهامت هرگاه از بنی صدر آمریکائی انتقادی می کردند حتماً نیشی هم به بهشتی می زدند. بگذریم از آن دسته مطبوعاتچی های منحرفی که عکس بهشتی را در کنار بنی صدر و تنی چند از هم خطان بنی صدر پشت یک میز مونتاژ می کردند و در حالی که مردم را پشت سر امام در حال ادامه راه انقلاب نشان می دادند آنها را در کنار میز قدرت مشغول نبرد با همدیگر مجسم می کردند و این در شرایطی بود که بهشتی و همفکران او سخت ترین تلاش را برای تقویت خط امام و جلوگیری از انحراف انقلاب از خط اصیل اسلام به عمل می آورد و نبرد او با بنی صدر و هم خطان او نبرد با آمریکا بود نه نبرد برای کسب قدرت.
بهشتی بزرگ ترین مغز تشکیلاتی این انقلاب بود و به خوبی دریافته بود که انقلاب را بدون داشتن یک تشکیلات صددرصد اسلامی نمی توان ادامه داد و در خط صحیحش نگاهداشت. او که از تجربه مبارزات سال های 30 تا 32 و کودتای 28 مرداد به این نتیجه رسیده بود که بدون داشتن افراد تشکیلاتی و یک تشکیلات منسجم اسلامی نمی توان به آرمان های اسلامی و مردمی جامه عمل پوشید، از دوران انقلاب مقدمات تشکیل یک چنین تشکیلاتی را فراهم آورد و هم