داشت شیعه و سنی با هم متحد شوند و دیگر این تفرقه اسلام سوز که فقط به نفع دشمنان اسلام تمام می شود وجود نداشته باشد، او یک شیعه خالص بود. به علی علیه السلام و فرزندان معصومش امامان برحق عشق می ورزید. در سخنرانی هایش از احادیث و سیره اهل بیت پیغمبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم بیشترین استمداد را می جست و نوارها و کتابها و دیگر آثار باقی مانده از او بهترین شاهد بر این مدعا هستند.
او می گفت شیعیان باید عملاً و قولاً تشیع را ترویج کنند ولی نه براساس فحش و بدگوئی به برادران اهل تسنن بلکه براساس فرموده خدا که در قرآن آمده است: ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم باالتی هی احسن. او می گفت: شیعه باید شیعه بماند و تشیع را با تمام وجود ترویج کند و در عین حال برای حفظ اسلام و مقابله با دشمنان قرآن با برادران اهل تسنن نیز روابط دوستانه داشته باشد و با آنها متحد باشد که اگر چنین نکند نه تشیعی باقی خواهد ماند و نه تسننی.
بهشتی مظلوم به همین جرم آماج تهمت ها شد ولی مظلومانه به راه خود ادامه داد و لحظه ای از تلاش و کوشش باز نایستاد، جالب است که در ماه های آخر عمر بهشتی پس از آنکه سران مرتجع کشورهای به اصطلاح اسلامی در کنفرانس طائف (بهمن 59) به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با انقلاب اسلامی و جلوگیری از نفوذ و گسترش آن به کشورهای خود باید به تزکسینجر که گفته بود بهترین راه برای نابودی انقلاب اسلامی ایران ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی در ایران است عمل نمایند. نوکران آنها در ایران موج عظیمی در میان برخی از روحانی نمایان شیعه به وجود آوردند و آنها بهشتی و خامنه ای و هاشمی و حتی آیت الله منتظری را متهم کردند که اینها شیعه نیستند و محبت اهل بیت