کرد. و در قرآن آن پایه و مایه مورد بحث قرار گرفته است. رابطه فرمانده با تابعین خود نباید بر اساس زور و قلدری باشد. در جنگ صفین یکی از سربازان امام از او پرسید که به چه دلیل خدا هست؟ یکی آمد و گفت حالا وقت این سوال است؟ از چپ و راست تیر و نیزه می بارد و تو می خواهی درباره بود و نبود خدا بحث بکنی؟ امام گفت نه همینجا، جای این بحث است. این سرباز باید بداند برای چه می جنگد. باید بدان چه به خاطرش می جنگد معتقد باشد. همانجا برایش استدلال کرد که به چه دلیل خدا هست. فرمانده باید دائم مراقب فرهنگ سربازان خود باشد، نباید نسبت به عقاید سربازها بی اعتنا باشد. زندگی عقیده و جهاد در راه آن است. بنابراین عقیده باید در بحث آزاد بالنده و پرورده و دائم تازه باشد. دائم پیوندهای عقیدتی بین فرماندهان و سربازان باید استحکام پذیرد. وقتی پایه روابط عقیدتی محکم شد، دیگر در میان نظامیان تردید وجود پیدا نمی کند و ارتش استوار می‌شود و با استقامت می جنگد.
در جبهه از هر طرف گلوله و تیر می آید آنجا جای تردید نیست. اگر مسائل برای انسان روشن نباشد یک وقت دیدی این تردیدها به فرار انجامید. برای این که چنین فاجعه ای پیش نیاید، و ارتش استوار در جایی که دارد بایستد، باید عقیده روشن باشد و بر افراد حکومت داشته باشد. فرمانده باید از راه عقیده و ایمان در دل و اندیشه حضور داشته باشد. شما لابد شنیده اید اگر نشنیده اید بشنوید، که هیتلر در بازدید

نظر خود را ارسال کنید