ما شکست نمی خوریم و هرچه کردیم، کردیم، این همان باور در جاهلیت بود. که هنوز از کله انسان عرب مسلمان شده بیرون نرفته بود. همان وقت در جاهلیت می رفت و نذر می برد برای بت و قضیه حل بود و کاری نداشت که انجام بدهد و جناب بت همه کارها را انجام می داد. روی همان قیاس عمل می کرد حالا آن بت را دیگر باور نداشت و همان کارها را از پیغمبر توقع داشت که چون تو نماینده خدا هستی پس خود به خود باید پیروز باشی، ولو این که ما هیچ کاری نکنیم.
 این فکر محتاج اصلاح شدن است یعنی سرباز و افسر، اختصاص به آن زمان ندارد، بیائید بگویید چون این فرمانده، لایق و خوب است حتماً خود پیروز می شود چه لازم که طبق نظمی عمل بکنیم. او وارد است چه کار بکند یک ورد و جادویی می کند و دشمن شکست می خورد. نه با این کارها دشمن شکست نمی خورد. فرمانده قابل وقتی به پیروزی می رسد که ارتش او به دقت نقشه او را اجرا کند. قشون وقتی هر جزء و گروه و تیپ و لشکر، از سپاه بگیر بیا پائین همه طبق یک نظم معینی آن نقشه ای که داده‌اند پیاده کنند، پیروز می شود پس باید آن طرز فکر را که فرمانده را به صورت یک خدا در می آورد مثل این که همه کارها را او باید انجام بدهد و باید اصلاح کند.
در ارتش سابق ایران که بر اساس شاه پرستی بود چنین فکر و رفتار غلطی به وجود می آمد. چنان که در عرب جاهلی هم این طور بود. و این نمی توانست بفهمد که نه! اعتقاد

نظر خود را ارسال کنید