اعتقاد به پیغمبر داشتند، اما مثل بعضی از این مریدهای آقاها اعتقاد داشتند. خیال می کردند که هر چه این ها می خواهند باید بکنند. دیگر نظم و انضباطی لازم نیست) نه! وقتی معتقد شدی باید تمام فرامین را عمل بکنی والا قشونی دیگر در کار نیست.
مثلاً اگر قشونی باشد که بر اصل اعتقاد تشکیل شده باشد، و شما به فرمانده خود معتقد باشید، صفات فرمانده لایق در او جمع باشد، و دستوری بدهد، باید اجرا کنید وگرنه اگر شما اجرا نکنید همان می شود که در جنگ احد شد. حالا که این انقلاب پیروزی به دست آمده است، به دلیل آن است که دستورات فرمانده ما امام خمینی (چون ما به ایشان اعتقاد داریم، هم به ایشان اعتقاد داریم هم به کفایت و لیاقت ایشان) به موقع و درست اجرا شدند. و به این طریق است که رابطه فعال و خلاقی بین ما هست و ما در مبارزه انقلاب پیروز شدیم و ان شاءالله در کمک به یکدیگر پیروزی را بیشتر خواهیم کرد.
بدین قرار لازمه عقیده داشتن به فرماندهی اطاعت از یک نظم صحیح و دقیقی است. اگر این نظم نباشد حالا هم همان بلای جنگ احد سر ما خواهد آمد. خیال نکنید این شکست اختصاص به جنگ احد داشت غالب شکست هایی که به وجود می آید ناشی از همین عقیده منفی است نه عقیده مثبت، عقیده خرابکار نه عقیده سازنده.
یعنی شما عقیده دارید نظمی باشد و انضباطی باشد و به فرمانده هم عقیده دارید ولی خیال می کنید گاهی خودسرانه باید یک کارهایی انجام