بدهید و وقتی خودرأی کاری را انجام دادی نقشه عمومی فرمانده به هم ریخت. و تا بیاید و ببیند که چه به چه شده قشون شکست خورده است. قشون که تنها شما نیستید. اگر مانوری بود خیلی خوب، چون یک طرفه است خرابی هم کردی، کردی. اما در جنگ دوطرفه است تا هر ضعفی در جبهه شما ببینند از همان نقطه ضعف حمله می کنند. و تا بخواهید به خود بجنبید، دشمن قشون شما را در هم شکسته است.
در قشون اسلام همه سرباز و همه فرمانده هستند
عامل سوم شکست و یا فرق سوم قشون اسلامی با غیر آن:
ارتش های ایلی که ما داشتیم همه امیدشان به فرمانده بود حتماً شما شنیده اید و در سربازخانه داستان های جنگ ها را برای شما می گویند. در شاهنامه هم از این داستان ها زیاد است. تا میشنیدند فرمانده شان کشته شد همگی پراکنده می شدند و هر کدام به سوئی می رفتند. تمام زور قشون جمع می شد در فرمانده. در جنگ احد هم وقتی شنیدند پیغمبر کشته شده است افرادی که روی همان حرف جاهلی عمل می کردند، هر یک از یک طرف فرار کردند.
اینجا قرآن یک علت دیگر شکست را توضیح می دهد می گوید تو سرباز، تو افسر که به جبهه جنگ میآیی باید برای عقیده بیایی و استوار سر جای خود بایستی، هم به عنوان یک مسلمان معتقد خودرأی نباشی و برای خود ابتکار قائل باشی؛ یعنی همانجا بمانی و همراه دیگران